ز ارباب تجرد نیست بر دل بار عالم را
سبکروحی فزون از حمل عیسی گشت مریم را
بهشت جاودان خواهی، به دل خوردن قناعت کن
که حرص دانه در دام بلا انداخت آدم را
اگر از دست احسان مرهم دل ها نمی گردی
به خلق از خود تسلی دار باری اهل عالم را
نکو نامی بزرگان را به پرگار از اثر ماند
ز فیض جام، ذکر خیر در دوران بود جم را
مبین در سر فرازی هیچ خردی را به چشم کم
که جا در دیده خود می دهد خورشید شبنم را
بود ده روز سالی موسم این دانه افشانی
ز غفلت مگذران بی گریه ایام محرم را
مرا بر خشک مغزی های زاهد گریه می آید
به غیر از اشک حسرت نیست باری نخل ماتم را
هلال عنبرینی کز بناگوش تو طالع شد
سیه سازد به چشم مهر عالمتاب، عالم را
ز حرف راست می آید به راه راست بد گوهر
لوای فتح اگر از تیغ بیرون می برد خم را
به اندک فرصتی از سفله رو گردان شود دولت
که باشد نعل در آتش به دست دیو خاتم را
قضای روزه زان باشد گران بر خاطر مردم
که دشوارست تنها بر گرفتن بار عالم را
ندارد گریه من آبرویی پیش او صائب
وگرنه گل به دامن می دهد جا اشک شبنم را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: اشعار به بررسی معانی عمیق زندگی، قناعت، و تأثیرات دنیا بر دل انسان میپردازد. شاعر به تجرد و سبکروحی اشاره میکند و از اهمیت داشتن دل خالی از حرص و رنج میگوید. او تأکید میکند که برای رسیدن به بهشت جاودان باید به قناعت دل بسپاریم و از حرص دوری کنیم، زیرا حرص موجب افتادن در دام بلا شده است.
شاعر به لزوم تسلی بخشیدن به دیگران و نیک نامی بزرگان نیز اشاره دارد و از اهمیت یادآوری ایام محرم و گریستن بر مصائب یاد میکند. در ادامه، به تأثیر سخن راست بر هدایت انسانها و خطر فقدان فرصتها اشاره میشود و در نهایت، شاعر به ناپایداری دنیا و تحمل بارهای زندگی اشاره میکند و به اشک و حسرت خود میپردازد.
هوش مصنوعی: از ارباب بینیازی، دل بار عالم را سبک کرده است. روحپرتویی بیشتر از حمل عیسی، مریم را تسلیم کرده است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی همیشه در آرامش و خوشبختی باشی، باید از خواستههای بیپایان دل بگذرانی و راضی به داشتههای خود باشی؛ زیرا طمع و زیادهخواهی باعث افتادن آدم به دردسر و مشکلات شد.
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی با نیکی خود آرامشبخش دلها باشی، حداقل برای دیگران تسلی و راحتی فراهم کن.
هوش مصنوعی: نام نیک بزرگان مانند یک دایره است که از آثار آنان به جا مانده و به برکت وجود آنها، یاد و نام نیک جم در زمانها به یادگار مانده است.
هوش مصنوعی: اگرچه در عالم بزرگی و برتری، به جزئیات کوچک و ناچیز نباید بیتوجه بود، چراکه حتی یک قطره شبنم نیز میتواند در این بین جایگاه خود را داشته باشد و زیبایی خاصی را نمایان کند.
هوش مصنوعی: این مدت زمان خاص، فرصتی برای کاشتن و پخش کردن خوبیهاست. از بیتوجهی دوری کن و ایام محرم را بدون اشک نگذران.
هوش مصنوعی: من به خاطر تعصب و خشکمغزی زاهدان دلم میشکند و جز اشک حسرت چیزی برای ریختن ندارم، امان از درختی که در ماتم است.
هوش مصنوعی: هلالی که به رنگ عطر عنبر از گوش تو نمایان شده، باعث میشود که دنیای پرنور و مهرآفرین، به خاطر زیباییات در چشمهایم تیره و غمگین به نظر آید.
هوش مصنوعی: از گفتار درست، به مسیر درست میرسد. اگر کسی بدجنس باشد و در تلاش برای رسیدن به پیروزی، به جای خنثی کردن دشمن، خودش را در خطر بیندازد.
هوش مصنوعی: اگر فرصت اندکی پیش بیاید، برکت و خوشبختی از افراد پست و بیمقدار دور خواهد شد. مانند این است که دیو در حال نگهداشتن خاتم در آتش باشد.
هوش مصنوعی: روزهای که در روزهای خاص واجب میشود، بر دل مردم سنگینی میکند، زیرا دشوار است که فقط یکتن بتواند بار سنگین عالم را به دوش بکشد.
هوش مصنوعی: گریه من برای او ارزشی ندارد، و اگر داشت، گلها در دامن او جا برای اشک شبنم پیدا میکردند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همی تا بر جهان فضلست فرزندان آدم را
چو بر هر چشمه ای، حیوان وبر هر چاه، زمزم را
همی تابرخزان باشد بهی نوروز خرم را
چو بر خلدی وبر کرباس دیبار او ملحم را
همیشه تابه گیتی شادیی از پی بود غم را
[...]
زهی فیض وجود از پرتو ذات تو عالم را
کمال قدر تو برداشته از خاک آدم را
شب معراج تعظیم تو ثابت گشته بر انجم
بچرخ آورده ذوق پای بوست عرش اعظم را
رخت کرده شب معراج را از روز روشن تر
[...]
شهید آن قد رعنا وصیت کرد همدم را
که بندد نیزه بالا در عزایش نخل ماتم را
اگر گویم که خاتم چون دهان اوست، از شادی
شود به زخم ناسورش علم سازد قد خم را
بدانی تا که شهد زندگانی نیست بی تلخی
[...]
نه آسان است بر گردن گرفتن کار عالم را
سلیمان بار دیگر چون گرفت از دیو خاتم را؟
دل روشن اسیر رنگ و بو هرگز نمی گردد
در آتش می گذارد لاله و گل نعل شبنم را
به آسانی به دست آورده ای دامان درویشی
[...]
ز پاس آشنایی، بهره نبود خلق عالم را
نمک خوردن، چو زخم از هم جدا سازد دو همدم را
به گرمیهای ظاهر، چشم دلسوزی مدار از کس
برای اهل ماتم، دل نسوزد شمع ماتم را
نباشد نقص دولت، یاری افتادگان کردن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.