گنجور

 
واعظ قزوینی

ز پاس آشنایی، بهره نبود خلق عالم را

نمک خوردن، چو زخم از هم جدا سازد دو همدم را

به گرمیهای ظاهر، چشم دلسوزی مدار از کس

برای اهل ماتم، دل نسوزد شمع ماتم را

نباشد نقص دولت، یاری افتادگان کردن

بدوش خود کشد خورشید تابان، بار شبنم را

بآن رغبت که خون هم خورند این ناکسان دایم

چه بودی گر دو روزی نیز خوردندی غم هم را؟

ز من گر دشمنان بردند مال عالمی، اما

به حق دوستی گویا به من دادند عالم را

خلاصی نیست از طول أمل در زندگی ممکن

مگر سنگ لحد کوبد سر این مار ارقم را

هنر در عهد ما از دین گذشتن شد، نه از دنیا

کنند این سرزنش پیوسته ابراهیم ادهم را

تمام عمر همراهند باهم، لیک تا کشتن

همه قابیل و هابیل است نام اولاد آدم را

ز بس نامهربانی رسم شد، باور نمیکردم

نمیدیدم اگر پهلوی هم بادام توأم را

چسان لب وا شود واعظ که در بازار عهد ما

روایی نیست از جنس سخن، جز نقش درهم را؟

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فرخی سیستانی

همی تا بر جهان فضلست فرزندان آدم را

چو بر هر چشمه ای، حیوان وبر هر چاه، زمزم را

همی تابرخزان باشد بهی نوروز خرم را

چو بر خلدی وبر کرباس دیبار او ملحم را

همیشه تابه گیتی شادیی از پی بود غم را

[...]

فضولی

زهی فیض وجود از پرتو ذات تو عالم را

کمال قدر تو برداشته از خاک آدم را

شب معراج تعظیم تو ثابت گشته بر انجم

بچرخ آورده ذوق پای بوست عرش اعظم را

رخت کرده شب معراج را از روز روشن تر

[...]

کلیم

شهید آن قد رعنا وصیت کرد همدم را

که بندد نیزه بالا در عزایش نخل ماتم را

اگر گویم که خاتم چون دهان اوست، از شادی

شود به زخم ناسورش علم سازد قد خم را

بدانی تا که شهد زندگانی نیست بی تلخی

[...]

صائب تبریزی

ز ارباب تجرد نیست بر دل بار عالم را

سبکروحی فزون از حمل عیسی گشت مریم را

بهشت جاودان خواهی، به دل خوردن قناعت کن

که حرص دانه در دام بلا انداخت آدم را

اگر از دست احسان مرهم دل ها نمی گردی

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
بیدل دهلوی

خیال قرب غفلت دوری ازانس است محرم را

تبسم‌های‌گندم چین دامن گشث آدم را

حوادث‌کج سرشتان را نبخشد وضع همواری

بود مشکل‌کشاکش ازکمان بیرون برد خم را

ز جرأت قطع‌کن‌گر مرد میدانگاه تسلیمی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه