گنجور

 
کلیم

خیال چشم تو در خاطرم گذر نکند

که از دل آنمژه شوخ سر بدر نکند

شکسته پای تراز من شدست کینه من

که هرگز از دل بیرحم تو سفر نکند

اگر زبان قلم را هزار جا ببرم

بشکوه ات چو رسد قصه مختصر نکند

هوای کوی تو دارند جان و دل اما

که پیش می رود ار گریه راه سر نکند

بپا نمی رودم خاری از ره عشقت

که همچو رشته گوهر ز سر گذر نکند

نمی رسد بمیان طره دلاویزت

که تا زپیچ و خمی کسر از آن کمر نکند

لب کلیم سخن سنج نیست گاه خمار

ز هم جدا نشود تا زباده تر نکند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سعدی

نشان آخر عهد و زوال ملک ویست

که در مصالح بیچارگان نظر نکند

به دست خویش مکن خانگاه خود ویران

که دشمنان تو با تو ازین بتر نکند

ناصر بخارایی

چه شد که یار به بالین ما گذر نکند

به چشم لطف به بیمار خود نظر نکند

صبا ز محنت شبهای ما خبر دارد

ز حال بیخبرانش چرا خبر نکند

مرا که چهرهٔ شمعی و خرقهٔ عسلی است

[...]

صفایی جندقی

اگر سرشک منت خاک راه تر نکند

ترا ز حالت من دیگری خبر نکند

ریاض حسن ترا خرمی است اردی و دی

مگر به باغ تو باد خزان گذر نکند

ستودن تو دریغ آیدم به سنگدلی

[...]

عارف قزوینی

تو دادگر شو اگر رحم دادگر نکند

بکن هر آنچه دلت خواست او اگر نکند

صدای نالهٔ مظلوم در دلِ ظالم

به سنگِ خاره کند گر اثر اثر نکند

ببین به بین‌النهرین انگلیس آن ظلم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عارف قزوینی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه