گل اگر با لب لعل تو برابر میشد
شبنم از نسبت دندان تو گوهر میشد
آب فولاد به خونابه بدل میگردید
گر غم عشق در آیینه مصور میشد
دیدهام خشکتر از ساغر مخمورانست
یاد آن روز که از گریه بسی تر میشد
سرد مهری گل این چمن افسرد مرا
قفس آهنم ای کاش که مجمر میشد
چشم مستت نظری جانب ما گر میداشت
در کف بخت سیه آبله ساغر میشد
مهر اخوان همه کین است چه میبود اگر
در رحم نطفه آبا همه دختر میشد
با وفا خاصیتی هست که گل گر میداشت
همهجا قدرش با خاک برابر میشد
اشک چون طفل پدر مرده که خودسر گردد
به تمنای تو هرروز به هر در میشد
هر زمان حوصلهای درخور غم نتوان ساخت
کاش قدر خودش غصه مقرر میشد
کشت امید چنین خشک نمیماند کلیم
اگر از دود دلم چشم فلک تر میشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دردهای ناشی از آن است. شاعر به زیبایی و شکوه گل و لب لعل معشوق اشاره میکند و تصوری از تبدیل شبنم به گوهر در برابر زیبایی معشوق را ارائه میدهد. او همچنین از دلتنگی و غم عشق خود میگوید و با یادآوری روزهای تلخ، به احساس ناامیدی و سرخوردگیاش اشاره میکند. در نهایت، شاعر آرزو میکند که امید و عشق او بتواند به زندگیاش رنگ و بویی تازه ببخشد و از یأس و ناامیدی فاصله بگیرد. در کل، شعر نشاندهنده تب و تاب عاشقانه و احساسات عمیق شاعر است.
هوش مصنوعی: اگر گل را در کنار لبهای سرخ و زیبا تو قرار دهیم، شبنمهایی که بر روی گل نشستهاند، در کنار دندانهای تو، مانند جواهراتی باارزش به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: اگر عشق و غم آن در حقیقت نمایان میشد، حتی آب فولاد هم به خون تبدیل میشد.
هوش مصنوعی: دیدهام که یاد آن روزها بهاندازهی ساغرهای پر از شراب، خشک و خالی است، روزهایی که اشکهایم به اندازهای به شدت ریخته میشد که از آن لحظات بیشتر بود.
هوش مصنوعی: عشق و محبت سرد و بیروح شده و دل من را دلگیر کرده است. من در قفسی از آهن زندگی میکنم و آرزو دارم که ای کاش وضع من تغییر کند و حرارتی در وجودم به وجود بیاید.
هوش مصنوعی: اگر نگاه پر از جذبهات نگاهی به ما میانداخت، حتی اگر قسمت ما خوش نبود، آن لحظه مثل یک گنجینه باارزش میشد.
هوش مصنوعی: دوستی و محبت میان برادران و اهل خانواده، با وجود کینهها و دشمنیهای پنهان، چگونه میتوانست وجود داشته باشد اگر پدرانشان همه دختر بودند و به این ترتیب، نسل آنها به شکل دیگری در میآمد؟
هوش مصنوعی: اگر گل با وفا باشد، ارزش و اهمیت آن در هر جا برابر با خاک میشود. در واقع این به معنای آن است که وفاداری و ویژگیهای خوب، باعث میشود چیزی یا کسی ارزشمندتر از آنچه که به نظر میرسد، شناخته شود.
هوش مصنوعی: اشک مانند کودکی است که پدرش را از دست داده و برای جلب توجه تو هر روز به درهای مختلف میرود و از تو طلب محبت میکند.
هوش مصنوعی: در هر زمان نمیتوانیم غم را تحمل کنیم و ای کاش غمها به اندازهای که هستند، تعیین میشدند تا قادر به پذیرش آنها باشیم.
هوش مصنوعی: امید به زندگی هرگز بیباران نمیماند، اگر آسمان از غم دل من اشک بریزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش بی روی تو آتش به سرم بر میشد
و آبی از دیده میآمد که زمین تر میشد
تا به افسوس به پایان نرود عمر عزیز
همه شب ذکر تو میرفت و مکرر میشد
چون شب آمد همه را دیده بیارامد و من
[...]
بر من، ار دولت وصل تو مقرر میشد
کارم از لعل گهربار تو چون زر میشد
دوش گفتم، نتوان دید به خوابت، لیکن
با فراق تو مرا خواب مقرر میشد
شرح هجران تو گفتم، بنویسم، لیکن
[...]
به من از دولت وصل تو مقرر میشد
کارم از لعل گهربار تو چون زر میشد
دوش گفتم: بتوان دید به خوابت، لیکن
با فراق تو کرا خواب میسر میشد؟
بارها شمع بکشتم که نشینم تاریک
[...]
ز صبا سنبل او دوش به هم بر میشد
وز نسیمش همه آفاق معطر میشد
ز سواد شکن زلف به هم بر شدهاش
دیدم احوال جهانی که به هم بر میشد
ز دل و دیده نمیرفت خیالت که مرا
[...]
دوش چشمم ز فراق تو به خون تر میشد
آه من بی مه رویت به فلک بر میشد
اشک میآمد و میشست ز پیش نظرم
هرچه جز نقش تو در دیده مصور میشد
مه به کوی تو شب چارده خود بینه میگشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.