گنجور

 
کلیم

گل اگر با لب لعل تو برابر می‌شد

شبنم از نسبت دندان تو گوهر می‌شد

آب فولاد به خونابه بدل می‌گردید

گر غم عشق در آیینه مصور می‌شد

دیده‌ام خشک‌تر از ساغر مخمورانست

یاد آن روز که از گریه بسی تر می‌شد

سرد مهری گل این چمن افسرد مرا

قفس آهنم ای کاش که مجمر می‌شد

چشم مستت نظری جانب ما گر می‌داشت

در کف بخت سیه آبله ساغر می‌شد

مهر اخوان همه کین است چه می‌بود اگر

در رحم نطفه آبا همه دختر می‌شد

با وفا خاصیتی هست که گل گر می‌داشت

همه‌جا قدرش با خاک برابر می‌شد

اشک چون طفل پدر مرده که خودسر گردد

به تمنای تو هرروز به هر در می‌شد

هر زمان حوصله‌ای درخور غم نتوان ساخت

کاش قدر خودش غصه مقرر می‌شد

کشت امید چنین خشک نمی‌ماند کلیم

اگر از دود دلم چشم فلک تر می‌شد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سعدی

دوش بی روی تو آتش به سرم بر می‌شد

و آبی از دیده می‌آمد که زمین تر می‌شد

تا به افسوس به پایان نرود عمر عزیز

همه شب ذکر تو می‌رفت و مکرر می‌شد

چون شب آمد همه را دیده بیارامد و من

[...]

امیرخسرو دهلوی

بر من، ار دولت وصل تو مقرر می‌شد

کارم از لعل گهربار تو چون زر می‌شد

دوش گفتم، نتوان دید به خوابت، لیکن

با فراق تو مرا خواب مقرر می‌شد

شرح هجران تو گفتم، بنویسم، لیکن

[...]

اوحدی

به من از دولت وصل تو مقرر می‌شد

کارم از لعل گهربار تو چون زر می‌شد

دوش گفتم: بتوان دید به خوابت، لیکن

با فراق تو کرا خواب میسر می‌شد؟

بارها شمع بکشتم که نشینم تاریک

[...]

سلمان ساوجی

ز صبا سنبل او دوش به هم بر می‌شد

وز نسیمش همه آفاق معطر می‌شد

ز سواد شکن زلف به هم بر شده‌اش

دیدم احوال جهانی که به هم بر می‌شد

ز دل و دیده نمی‌رفت خیالت که مرا

[...]

کمال خجندی

دوش چشمم ز فراق تو به خون تر می‌شد

آه من بی مه رویت به فلک بر می‌شد

اشک می‌آمد و می‌شست ز پیش نظرم

هرچه جز نقش تو در دیده مصور می‌شد

مه به کوی تو شب چارده خود بینه می‌گشت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه