ز مژگان تو لوح سینه ها از خون رقم دارد
رقم سرخ است با چندین سیاهی کاین قلم دارد
به از دل خلوتی خواهم که پنهان سازمت آنجا
که از مژگان تو چون سبحه دلها ره بهم دارد
زبار منت احسان اگر آگه شوی دانی
که هر کس دست بخشش بسته تر دارد کرم دارد
ببالین هر آن بیمار آمد از الم رسته
طبیب مرگ هر جا می رود یمن قدم دارد
زدنیا چون بریدی قطع کن پیوند عقبی هم
که تیغ همت مردان این میدان دودم دارد
ز مژگان بیشتر خار رهت در دیده جا دادم
هنوز از تنگ چشمی رشک بر خار قدم دارد
بفرقم گل گران بودی کلیم آن سرکشیها کو
کنون سنگ حوادث منتی هم بر سرم دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساس عمیق شاعر درباره عشق و دردهای آن میپردازد. شاعر از مژگان معشوق، که به مثابه قلمی خونین بر دلها مینویسد، سخن میگوید و میخواهد او را در جایی پنهان کند که از اشکهایش دلها به هم گره نخورد. او به احسان و بخشش اشاره کرده و میگوید که کسانی که دست در بخشش دارند، بیشتر از دیگران کرم و بزرگواری دارند. همچنین دربارهی درد و رنج انسانی صحبت میکند و به درمانگر مرگ اشاره میکند که هر جا میرود، نشانی از خود بر جا میگذارد. شاعر از بالا بریدن از دنیای مادی و پیوند با عقبی صحبت میکند و در نهایت، با تصویر درد و رنج ناشی از حوادث زندگی، احساسات خود را در قالب هنر بیان میکند.
هوش مصنوعی: از چشمهای تو، دلها از اشک پر شده و پر شدهاند. رنگ این دلها سرخ است و در کنار آنها سیاهیهای زیادی وجود دارد، که این وضع به خاطر تأثیرات قلمی است که از عشق و غم نوشته شده است.
هوش مصنوعی: من جایی را میخواهم که در آن به دور از هیاهو و نگاهها تو را پنهان کنم، جایی که از اشکهای چشمانت مانند تسبیح دلهایم به هم متصل شود.
هوش مصنوعی: اگر متوجه نعمت و محبت دیگران شوی، میبینی که هر کس بیشتر در دل خود احساس خیرخواهی و generosity دارد، کمتر از بخشش خود میزند و کمک میکند.
هوش مصنوعی: هر زمانی که بیماری بر بستر میافتد و از درد رنج میبرد، طبیب مرگ نیز در هر جایی که حضور دارد، به آرامش و آسایش او قدم میگذارد.
هوش مصنوعی: وقتی از دنیا بریدی، باید ارتباطات گذشتهات را هم قطع کنی، زیرا اراده و همت مردان این عرصه، از دلیری و سرسختی تو نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: من از مژههایم بیشتر خار راهت را در چشمانم جا کردم، اما هنوز به خاطر حسادت و تنگنظری، به خارهای پای تو حسادت میکنم.
هوش مصنوعی: اگر چه در گذشته به سختیها و چالشها برمیخوردم، اکنون در زیر بار مشکلات زندگی احساس سنگینی و فشار میکنم که بر دوشم سنگینی میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فراق دیدن جانان دل و جانم دژم دارد
دلم پر آب و چین دارد تنم پر تاب و خم دارد
کسی کو گم کند یاری که ده خوبی بهم دارد
سزد گر نالد از دردش ولیکن سود کم دارد
ایا شاهی که تیغ تو زمین را زیر دم دارد
[...]
اگر صد همچو من گردد هلاک او را چه غم دارد
که نی عاشق نمییابد که نی دلخسته کم دارد
مرا گوید چرا چشمت رقیب روی من باشد
بدان در پیش خورشیدش همیدارم که نم دارد
چو اسماعیل پیش او بنوشم زخم نیش او
[...]
بحالم التفات آن ماه رو بسیار کم دارد
دل از کم التفاتیهای او بسیار غم دارد
دمی از مهر بیند سوی من آن مه دمی از کین
بسان صبح تیغ التفات او دو دم دارد
چه خوش باغیست عالم پر گل و سوسن چه سود اما
[...]
نمیگردد به خاطر هیچ کس را فکر برگشتن
چه خاک دلنشین است این که صحرای عدم دارد
به ابرو الفتی پیوسته آن مژگان خم دارد
غلط کردم نگاهش دست بر تیغ ستم دارد
اشارت سنج بزم حیرتم از بی زبانیها
هر انگشتم زبان عرض حالی چون قلم دارد
دهان خنده چشم گریه گردد اهل غفلت را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.