به سان شانهات سرپنجه گردانم گریبان را
به چنگ آرم مگر زین دست آن زلف پریشان را
نباشد نیک باطن در پی آرایش ظاهر
به نقاش احتیاجی نیست دیوار گلستان را
مگو از گریهٔ بیحاصلم کاری نمیآید
به دامن رهنمایی میکند چاک گریبان را
به خاک آستانت جبههٔ ما دارد آن نسبت
که ندهد رخصت آنجا نشستن نقش دربان را
اگر چشم ترم یک روز میراب چمن باشد
به فرق باغبان ویران کنم دیوار بستان را
نه از خواریست گر قدر سخن را کس نمیداند
به بازار جهان قیمت که داند آب حیوان را
کلیم از عشوههای او چه خوش کردی، نمیدانم
تغافلهای رسوا یا نوازشهای پنهان را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ابراز عشق و آرزوهای شاعر در ارتباط با محبوبش میپردازد. شاعر از زیباییهای محبوب خود الهام میگیرد و تلاش میکند تا به شکلی هنرمندانه، احساساتش را بیان کند.
او به زیبایی و دلفریبی معشوق اشاره میکند و بیان میکند که ظاهر زیبا نمیتواند جان و باطن خوب را به همراه داشته باشد. شاعر از گریه و اندوه خود سخن میگوید و به عشق و اشتیاقش برای نزدیک شدن به محبوب نمادین اشاره میکند. همچنین به ارزشهای واقعی اشاره میکند و میگوید که قیمت درک عواطف حقیقی را هیچکس نمیداند. در نهایت، او اشاره میکند که شگفتیها و جذابیتهای محبوبش او را به نوعی مدهوش کرده که نمیتواند به راحتی توضیح دهد.
هوش مصنوعی: به مثل شانهات را به آرامی میچرخانم و لباس را در دستانم میفشارم تا با این دست بتوانم آن زلفهای به هم ریخته را جمع کنم.
هوش مصنوعی: اگر درون آدمی نیکو و صالح نباشد، نیازی به زیباتر کردن ظاهر نیست و برای تزئین دیوار گلستان، به نقاش نیاز نداریم.
هوش مصنوعی: نگو که گریههای بیفایدهام نتیجهای ندارد، چرا که کسی میآید و با مهارت خطای من را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: سربازان و پیروان تو چنان به خاک آستانت سجده میکنند که برای نشستن و انتظار در آنجا، اجازهای از تو نمیخواهند.
هوش مصنوعی: اگر روزی اشکهایم مانند آبادی برابری کند با آبیاری چمن، به راحتی میتوانم دیوار باغ را خراب کنم و باغبان را نابود سازم.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر کسی قدر سخن را نفهمد و نتواند آن را ارزیابی کند، این نشانه ضعف سخن نیست. در واقع، چنین وضعیتی مانند این است که ارزش واقعی آب حیاتی را کسی درک نکند، اما این به معنای بیارزش بودن آن نیست. در بازار دنیا، بسیاری از چیزها ممکن است نادیده گرفته شوند، اما ارزششان کمتر نمیشود.
هوش مصنوعی: نمیدانم چطور توانستی از جذبههای او به خوبی استفاده کنی، شاید به خاطر بیتوجهیهای عیان او یا محبتهای پنهانش باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو بگشاید نگار من دو بادام و دو مرجان را
بدین نازان کند دل را بدان رنجان کند جان را
من و جانان به جان و دل فرو بستیم بازاری
که جانان دل مرا داده است من جان داده جانان را
چو نار کفته دارم دل بنار تفته آگنده
[...]
چو عاشق شد دل و جانم رخ و زلفین جانان را
دل و جان را خطرنبود دل این را باد و جان آنرا
من از جانان دل و دین را به حیلت چون نگه دارم
که ایزد بر دل و جانم مسلط کرد جانان را
نگارینی که چون بینی لب و دندان شیرینش
[...]
زهی سر بر خط فرمان تو افلاک و ارکان را
چوچابک دست معماری است لطفت عالم جان را
ز ابر طبع لولوء بخش و باد لطف تو بوده
بروز مفلسی بنشانده ی دریا و عمان را
تو کوه گوهری در ذات و من هرگز ندانستم
[...]
رسید آن شه رسید آن شه بیارایید ایوان را
فروبرید ساعدها برای خوب کنعان را
چو آمد جان جان جان نشاید برد نام جان
به پیشش جان چه کار آید مگر از بهر قربان را
بدم بیعشق گمراهی درآمد عشق ناگاهی
[...]
گه از می تلخ میکن آن دو لعل شکرافشان را
که تا هر کس به گستاخی نبیند آن گلستان را
کنم دعوی عشق یار و آنگه زو وفا جویم
زهی عشق ار به رشوت دوست خواهم داشتن آن را
بران تا زودتر زان شعله خاکستر شود جانم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.