رسید آن شه رسید آن شه بیارایید ایوان را
فروبرید ساعدها برای خوب کنعان را
چو آمد جان جان جان نشاید برد نام جان
به پیشش جان چه کار آید مگر از بهر قربان را
بدم بیعشق گمراهی درآمد عشق ناگاهی
بدم کوهی شدم کاهی برای اسب سلطان را
اگر ترکست و تاجیکست بدو این بنده نزدیکست
چو جان با تن ولیکن تن نبیند هیچ مر جان را
هلا یاران که بخت آمد گه ایثار رخت آمد
سلیمانی به تخت آمد برای عزل شیطان را
بجه از جا چه میپایی چرا بیدست و بیپایی
نمیدانی ز هدهد جو ره قصر سلیمان را
بکن آن جا مناجاتت بگو اسرار و حاجاتت
سلیمان خود همیداند زبان جمله مرغان را
سخن بادست ای بنده کند دل را پراکنده
ولیکن اوش فرماید که گرد آور پریشان را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ورود یک شخصیت برجسته (شاید اشاره به پیامبر یا پادشاهی) اشاره میکند و از حاضران میخواهد که برای استقبال از او آماده شوند. او درباره عشق و قربانی کردن جان به خاطر محبوب سخن میگوید. شاعر به احساسات خود میپردازد و بیان میکند که عشق او را از راه راست منحرف کرده و به بیهویتی رسانده است. او به تفاوت میان روح و جسم اشاره میکند و میگوید که در قلب خود میداند که حقیقت چیست، حتی اگر جسم او را از درک حقیقت بازدارد. شاعر به یاران خود خطاب میکند که باید فرصتی برای ایثار و فداکاری فراهم کنند و در نهایت به موضوع دعا و بیان حاجات به شخصیت مورد نظر میپردازد. این شعر پر از تمثیل و معانی عمیق هست که عشق، تنهایی و جستجوی حقیقت را بررسی میکند.
هوش مصنوعی: آن پادشاه به ما نزدیک شده است، بیایید ایوان را زیبا کنیم و برای زیبایی یوسف، بازوها و زحمتها را کنار بگذاریم.
هوش مصنوعی: وقتی روح به زندگی میآید، دیگر نمیتوان نام روح را پیش آن برد. روح چه فایدهای دارد، جز برای قربانی کردن؟
هوش مصنوعی: در تنهایی و بیعشقی، احساس سردرگمی و گمشدگی میکنم. وقتی عشق به ناگاه به سراغم میآید، همانند این است که کوهی بزرگ به تکهای کاه تبدیل میشود. این تغییر باعث میشود که من به یک نوآوری و تحولی در زندگیام دچار شوم.
هوش مصنوعی: اگر کسی ترک باشد یا تاجیک، من به او نزدیکتر هستم مانند پیوند جان با بدن، اما بدن هیچگاه جان را نمیبیند.
هوش مصنوعی: ای دوستان، به آرامی و با امید بیایید، چه زمانی است که برای فدا کردن خودمان و کمک به همدیگر پیش آمده است. مثل سلیمان، که به قدرت و آرامش نشسته، آمدهایم تا شیطان را دور کنیم و به انسانیت کمک کنیم.
هوش مصنوعی: چرا از جایت تکان میخوری؟ چرا بدون دست و پا نمیدانی که پرندهای مانند هدهد، راه به سوی قصر سلیمان را پیدا کرده است؟
هوش مصنوعی: در آنجا دعا کن و خواستههایت را مطرح کن، چون سلیمان همه زبانها را میفهمد و از دل همه موجودات خبر دارد.
هوش مصنوعی: سخن با دست انسان میتواند دل را دچار پریشانی کند، اما او (خداوند) میفرماید که جمعآوری آنچه پراکنده شده است، بر عهده اوست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چو بگشاید نگار من دو بادام و دو مرجان را
بدین نازان کند دل را بدان رنجان کند جان را
من و جانان به جان و دل فرو بستیم بازاری
که جانان دل مرا داده است من جان داده جانان را
چو نار کفته دارم دل بنار تفته آگنده
[...]
چو عاشق شد دل و جانم رخ و زلفین جانان را
دل و جان را خطرنبود دل این را باد و جان آنرا
من از جانان دل و دین را به حیلت چون نگه دارم
که ایزد بر دل و جانم مسلط کرد جانان را
نگارینی که چون بینی لب و دندان شیرینش
[...]
زهی سر بر خط فرمان تو افلاک و ارکان را
چوچابک دست معماری است لطفت عالم جان را
ز ابر طبع لولوء بخش و باد لطف تو بوده
بروز مفلسی بنشانده ی دریا و عمان را
تو کوه گوهری در ذات و من هرگز ندانستم
[...]
گه از می تلخ میکن آن دو لعل شکرافشان را
که تا هر کس به گستاخی نبیند آن گلستان را
کنم دعوی عشق یار و آنگه زو وفا جویم
زهی عشق ار به رشوت دوست خواهم داشتن آن را
بران تا زودتر زان شعله خاکستر شود جانم
[...]
اگر در جلوه میآری سمند باد جولان را
بفرما تا فرو روبم به مژگان خاک میدان را
مکن عیب تهیدستان که در بازار سرمستان
گدا باشد که بفروشد به جامی ملک سلطان را
چرا از کعبه برگردم که گر خاری بود در ره
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.