گنجور

 
کلیم

بدل کردم به مستی عاقبت زهد ریایی را

رسانیدم به آب از یمن می بنیاد تقوی را

ز سینه این دل بی‌معرفت را می‌کنم بیرون

چرا بیهوده گیرم در بغل مینای خالی را

تعلق نیست با جان گر نیفشانده به پای او

من بیدل نمی‌فهمم تکلف‌های رسمی را

گذشتن از جهان ناید به پای همت هر کس

نباشد هیچ معجز بهتر از تجرید عیسی را

بود آرایش معشوق حال در هم عاشق

سیه‌روزی مجنون سرمه باشد چشم لیلی را

پس از درد جدایی محنت ایام ننماید

زآتش هیچ پروا نیست دور از آب ماهی را

دو مصرع در سبک‌روحی کلیم آن طور بنماید

که در پرواز شهرت بال باشد مرغ معنی را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عطار

ز زلفت زنده می‌دارد صبا انفاس عیسی را

ز رویت می‌کند روشن خیالت چشم موسی را

سحرگه عزم بستان کن صبوحی در گلستان کن

به بلبل می‌برد از گل صبا صد گونه بشری را

کسی با شوق روحانی نخواهد ذوق جسمانی

[...]

مولانا

بیا ای موسیی کز کف عصا سازی تو افعی را

به فرعونان خود بنما کرامت‌های موسی را

به یکدم ای بهار جان، کنی سرسبز عالم را

ببخشی میوهٔ معنی درخت خشک دعوی را

بده هر میوه را بویی، روان کن هر طرف جویی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سیف فرغانی

زهی با صورت خوبت تعلق اهل معنی را

ز نقش روی تو زینت نگارستان دنیی را

درین ویرانه قالب ندارد جانم آرامی

که دل بردی بدان صورت سراسر اهل معنی را

مرا روی تو محبوبست همچون مال قارون را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سیف فرغانی
سلمان ساوجی

اگر حُسن تو بگشاید، نقاب از چهره دعوی را

به گِل رضوان بر انداید، درِ فردوس اعلی را

وگر سروِ سر افرازت، ز جنّت، سایه بردارد

دگر برگ سر افرازی، نباشد شاخ طوبی را

بهار عالم حُسنت، جهان را تازه می‌دارد

[...]

نسیمی

بهشت و حور، بی وصلت، حرام است اهل معنی را

کزان وصل تو مقصود است مشتاق تجلی را

قیامت گر بیندازی ز قامت سایه طوبی

به زیر سایه بنشانند اهل روضه، طوبی را

جمالت گرنه در جنت نماید جلوه ای هر دم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه