گنجور

 
خیالی بخارایی

کسی که سلسلهٔ زلف مشکبو دارد

کجا به حلقهٔ عشّاق سر فرو دارد

گدای میکده را حاصلی ز هستی نیست

به غیر دست که در گردن سبو دارد

دلا مراد دل خود ز غیر دوست مجو

که هرچه غایت مقصود توست او دارد

کسی به منزل مقصود بر طریق هوس

نمی رسد، مگر آن کس که جستجو دارد

مقرّر است که شایستهٔ نکویی نیست

کسی که بد کند و خویش را نکو دارد

کمینه خاکِ درِ خود شمر خیالی را

به شکر آنکه خدایت به آب رو دارد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مولانا

میان باغ گل سرخ‌های و هو دارد

که بو کنید دهان مرا چه بو دارد

به باغ خود همه مستند لیک نی چون گل

که هر یکی به قدح خورد و او سبو دارد

چو سال سال نشاطست و روز روز طرب

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
کلیم

به بی تکلفی آن عارفی که خو دارد

نظر به بندد از آن گل که رنگ و بو دارد

ببین بجذبه نسبت که خامه دو زبان

همیشه الفت با صفحه دورو دارد

کسیکه بنده عشقست بی نشان نبود

[...]

صائب تبریزی

خوشم به باده گلگون که رنگ او دارد

رگی ز تلخی آن یار تندخو دارد

سر بریده شبنم به آفتاب رسید

همان امید مرا گرم جستجو دارد

چگونه جلوه کند آفتاب یکرنگی؟

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
فیض کاشانی

سرم ز مستی عشق تو های و هو دارد

دل از خیال تو با خویش گفت‌وگو دارد

شراب از آن ید بیضا حلال و شیرینست

طهور باد که طعم سقا همو دارد

چه سان طرب بکند دل که ساقیش لب تست

[...]

جویای تبریزی

کسی که در طلبش درد جستجو دارد

همیشه گریه چو گرداب در گلو دارد

هوای باده بود در سری که بی مغز است

شراب، نسبت نزدیک با کدو دارد

ز شور لعل تو یکبار هر که کام گرفت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه