گنجور

 
صائب تبریزی

خوشم به باده گلگون که رنگ او دارد

رگی ز تلخی آن یار تندخو دارد

سر بریده شبنم به آفتاب رسید

همان امید مرا گرم جستجو دارد

چگونه جلوه کند آفتاب یکرنگی؟

درین زمانه که آیینه پشت و رو دارد

همین نه گردن شیطان ز کبر دارد طوق

به هر که بنگری این طوق در گلو دارد

ز بوی یاسمن یأس مغز من تازه است

گل امید ندانسته ام چو بو دارد

ز لاله زار شهادت قدم برون مگذار

بغیر تیغ که آبی دگر به جو دارد؟

مجوی سر خط آزادی از فلک صائب

که خود ز کاهکشان طوق در گلو دارد

 
 
 
مولانا

میان باغ گل سرخ‌های و هو دارد

که بو کنید دهان مرا چه بو دارد

به باغ خود همه مستند لیک نی چون گل

که هر یکی به قدح خورد و او سبو دارد

چو سال سال نشاطست و روز روز طرب

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
خیالی بخارایی

کسی که سلسلهٔ زلف مشکبو دارد

کجا به حلقهٔ عشّاق سر فرو دارد

گدای میکده را حاصلی ز هستی نیست

به غیر دست که در گردن سبو دارد

دلا مراد دل خود ز غیر دوست مجو

[...]

کلیم

به بی تکلفی آن عارفی که خو دارد

نظر به بندد از آن گل که رنگ و بو دارد

ببین بجذبه نسبت که خامه دو زبان

همیشه الفت با صفحه دورو دارد

کسیکه بنده عشقست بی نشان نبود

[...]

صائب تبریزی

همین نه فاخته در سر هوای او دارد

به هر که بنگری این طوق در گلو دارد

کسی که سر به دو عالم فرو نمی آرد

یقین شناس که در سر هوای او دارد

ز هیچ ذره ناچیز سرسری مگذر

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
فیض کاشانی

سرم ز مستی عشق تو های و هو دارد

دل از خیال تو با خویش گفت‌وگو دارد

شراب از آن ید بیضا حلال و شیرینست

طهور باد که طعم سقا همو دارد

چه سان طرب بکند دل که ساقیش لب تست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه