حالت از تنگی جا غنچه بکنج دهنست
چکند، ساخته با گوشه خود بیوطنست
پستی پایه چو غواص شگونست مرا
پر ز یوسف بود آن چاه که در راه منست
چند در خانه اش آتش فتد از پرتو تو
زین ستم آینه در فکر جلای وطنست
از جنونم بسوی عقل دلالت مکنید
گمشدن بهتر از آن ره که درو راهزنست
روز محشر که نشانها زشهیدان طلبند
کشته تیغ تو آنست که خونین کفنست
بکر معنی را، مشاطه سخن فهمانند
ناخن دخل بجا شانه زلف سخنست
حسن و عشق از همشان نیست جدائی هرگز
آنقدر هست که آن یوسف و این پیرهنست
جز نمک باری در قافله اشکم نیست
دیده ام تاجر کان نمک آن دهنست
گرمی آخر شده در فکر باش کلیم
سخن تازه مگر کم ز شراب کهنست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عمیق و دردهای درونی خود سخن میگوید. او به تنگی جا و غم غربت اشاره میکند و از عشق و زیباییهایی که در زندگی تجربه کرده، مینویسد. نمادهای مختلفی مانند غواص، چاه، و تیغ، برای بیان مصائب و زیباییهای عشق استفاده شدهاند. همچنین، شاعر به جنون عشق و کشمکشهای ذهنی خود پرداخته و در نهایت نشان میدهد که عشق و زیبایی همیشه در هم تنیدهاند و جداییناپذیرند. او با اشاره به اشک و تمایل به بیان احساسات، نشان میدهد که تجربههای عاطفیاش را نمیتوان با کلمات بهطور کامل منتقل کرد. در پایان، به اهمیت تازگی در بیان احساسات تأکید میکند.
هوش مصنوعی: حالت تو به دلیل کمبود جا شبیه غنچهای است که در دهانش فشرده شده و در گوشهای بیوطن به سر میبرد.
هوش مصنوعی: پستی که به عنوان پایه شناخته میشود، برای من خوشیمن است، زیرا آن چاهی که در مسیر من قرار دارد، پر از یوسف است.
هوش مصنوعی: چند بار باید در خانهاش آتش برپا شود، تا از نور وجود تو، آینه به فکر ترک دیار بیفتد؟
هوش مصنوعی: از دیوانگی من به سمت عقل اشاره نکنید؛ بلکه گم شدن در این راه بهتر است، چون در آن راهزنان وجود دارند.
هوش مصنوعی: در روز قیامت که نشانهها از شهیدان خواسته میشود، آن کسی که با تیغ تو کشته شده و کفنش خونین است، شناخته شده خواهد بود.
هوش مصنوعی: معنی این بیت به این صورت است که زیبایی کلام به مانند شانهای است که به زلفهای شعر میرسد و ناخنهای ظریف به مانند ابزارهایی هستند که در فهم آن به کار میروند. در اینجا به هنرپردازی و لطافت سخن اشاره شده است که برای روشن شدن مقصود، نیاز به دقت و هنر دارد.
هوش مصنوعی: زیبایی و عشق هرگز از هم جدا نیستند؛ همانطور که یوسف و پیراهنش جدا نیستند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این موضوع اشاره میکند که در قافله احساسات و اشکهایش جز نمک و تلخی چیزی پیدا نمیشود. او به طعنه میگوید که این تلخی و درد، حاصل تجارتی است که در آن نمک، همان تلخی دل است که به نوعی مزهی دندانش را نیز تحت تأثیر قرار داده است. در واقع، شاعر از وضعیت دشوار و ناامیدکنندهاش سخن میگوید و احساساتش را به شکل نمک که به اشکهایش طعم تلخی میدهد، توصیف میکند.
هوش مصنوعی: تا پایان گرما فکر کن، کلیم، شاید سخنی تازه به ذهنت برسد، هرچند که ممکن است شراب کهنه کمکم تمام شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرچه گویند که گل خسرو ملک چمنست
لیکن از جود تواش خرده ی زر در دهنست
کمترین بنده ی درگاه تو شاه فلکست
کمترین گوهر جام تو سهیل یمنست
هر که در روی تو چون شمع کشد تیغ زبان
[...]
بنده را هست سؤالی و نه آن حد منست
که چرا لعل لبت رشک عقیق یمنست؟
حد من نیست ولی عشق سخن می گوید
چون همه عشق شد اینجا همه جا جای منست
هم بتو راه توان یافت بنیل مقصود
[...]
تا بآیینه دل طوطی جان در سخنست
همدم جان و دلم ذکر حسین و حسنست
آن دو خورشید جهانتاب که از روی شرف
نور هر یک سبب روشنی جان و تنست
سبزه ی نار خلیلست خط سبز حسن
[...]
کرده در غنچه نهان تنگ شکر کاین دهنست
ریزه قند زلب ریزد و گوید سخنست
گر در اسلام بهند و نه حلال است بهشت
از چه بر عارضت آنخال سیه را وطنست
شهره شهر شد از عشق تو گر دل چه عجب
[...]
تا به سویم نظر لطف «جمس تامسن » است
سبزه ام گلبن و خارم گل و خاکم چمنست
ای که تا نام تو آرایش عنوان بخشید
صفحه نامه به شادابی برگ سمنست
کلکم از تازگی مدح تو درباره خویش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.