گنجور

 
قاسم انوار

بنده را هست سؤالی و نه آن حد منست

که چرا لعل لبت رشک عقیق یمنست؟

حد من نیست ولی عشق سخن می گوید

چون همه عشق شد اینجا همه جا جای منست

هم بتو راه توان یافت بنیل مقصود

بوی مشک از ختن و بوی اویس از قرنست

مستمان کرد بحدی که نداریم خبر

تا ز مستی نشناسیم که او درچه فنست

در ره عشق و فنا گر خطری پیش آید

چاره از پیر مغان جوی، که او مؤتمنست

چند گوییم: «علیکم برفیق الاعلی »؟

خواجه در لذت جان نیست، که در فکر تنست

چند پرسی که نهان خانه آن یار کجاست؟

خلوت یار گرامی همه در انجمنست

شیوه عشق بآسان نتوان ورزیدن

عشق در آتش غم سوختن و ساختنست

قاسمی بوی تو بشنود، دل از دست بداد

بانگ بلبل همه از شوق گل و یاسمنست

 
 
 
خواجوی کرمانی

گرچه گویند که گل خسرو ملک چمنست

لیکن از جود تواش خرده ی زر در دهنست

کمترین بنده ی درگاه تو شاه فلکست

کمترین گوهر جام تو سهیل یمنست

هر که در روی تو چون شمع کشد تیغ زبان

[...]

بابافغانی

تا بآیینه دل طوطی جان در سخنست

همدم جان و دلم ذکر حسین و حسنست

آن دو خورشید جهانتاب که از روی شرف

نور هر یک سبب روشنی جان و تنست

سبزه ی نار خلیلست خط سبز حسن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بابافغانی
کلیم

حالت از تنگی جا غنچه بکنج دهنست

چکند، ساخته با گوشه خود بیوطنست

پستی پایه چو غواص شگونست مرا

پر ز یوسف بود آن چاه که در راه منست

چند در خانه اش آتش فتد از پرتو تو

[...]

آشفتهٔ شیرازی

کرده در غنچه نهان تنگ شکر کاین دهنست

ریزه قند زلب ریزد و گوید سخنست

گر در اسلام بهند و نه حلال است بهشت

از چه بر عارضت آنخال سیه را وطنست

شهره شهر شد از عشق تو گر دل چه عجب

[...]

غالب دهلوی

تا به سویم نظر لطف «جمس تامسن » است

سبزه ام گلبن و خارم گل و خاکم چمنست

ای که تا نام تو آرایش عنوان بخشید

صفحه نامه به شادابی برگ سمنست

کلکم از تازگی مدح تو درباره خویش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه