گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جویای تبریزی

از غرور توبه غرق معصیت تا گردنم

تر شد از اشک پشیمانی همانا دامنم

سر ز بار منت احسان نیارم راست کرد

لطف یاران طوق سنگینی شده بر گردنم

بسکه کاهیدم ز درد عشق چون گرد عبیر

کرده پنهان ضعف تن در پردهٔ پیراهنم

در خیال آن سر مژگان ز بس بگداختم

همچو ماهی استخوان خارییست پنهان در تنم

دامنی بر آتشم جویا زند هر برگ گل

سوز عشق او یکی صد شد ز سیر گلشنم