گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جویای تبریزی

از غار راه ریزد عشق رنگ خانه ام

همچو نقش پا ندارم بام و در، ویرانه ام

بسکه در بزمش زحیرت خشک برجا مانده است

موج صهبا چون رگ سنگ است در پیمانه ام

روزی هر کس بود در خورد استعداد او

می نویسد بر صدف گردون برات دانه ام

تا ز داغ آن گل رو سوختم فانوس وار

شد عبیر پیرهن خاکستر پروانه ام

کلبه ام را رتبهٔ دیگر بود از فیض عشق

شیشه بندد بر فلک چینی نمای خانه ام

برق هم از خرمنم جویا به استغنا گذشت

کی به چشم مور آید از ضعیفی دانه ام