دست خواهش تا توان از مدعا باید کشید
خویش را در سایهٔ بال هما باید کشید
تلخ و شیرین تا به کام خواهشت یکسان شود
ساغر لبریز تسلیم و رضا باید کشید
در سواد هند خوش در کشمکش افتاده ایم
ناز منعم بیش از ابرام گدا باید کشید
می سراید چشم او در هر مژه برهم زدن
پردهٔ ناموس بر روی حیا باید کشید
که خدنگ آه از دل گه کمان ناز یار
با وجود بی دماغیها چها باید کشید
دسترس خواهی اگر جویا به کام نشأتین
پای در دامان صبر و انزوا باید کشید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر ز بالای تو هر ساعت بلا باید کشید
به ز ناز سرو کز باد هوا باید کشید
با وجود قامتت سوسن ز رعنائی و لطف
گر کند دعوی زبانش از قفا باید کشید
ما اگر مشگ ختا گفتیم زلفت را به سهو
[...]
خلق را دیدی دگر خواری چرا باید کشید
پای در دامان و دست از مدعا باید کشید
بار درد بی دوا بردن بسی آسانترست
کز طبیبان منت از بهر دوا باید کشید
منت دریا کشند ار قطره ای احسان کنند
[...]
پای در دامان تسلیم و رضا باید کشید
اطلس افلاک را در زیر پا باید کشید
نیست جز تسلیم ساحل عالم پرشور را
در محیط بیکران دست از شنا باید کشید
گر نمی آیی برون از خود به استقبال مرگ
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.