نسبتی باشد بتان هند را با پان هند
حاصلی نبود بجز خون خوردن از سبزان هند
می کنند از بس زموی سر خودآرایی بجاست
گر به درد آید سر معشوقی مردان هند
در سواد هند دست از لذت دنیا بشوی
جز جگر خواری نباشد نعمتی بر خوان هند
از فریب وعدهٔ هندی نژادان غافلی
ضعف در پیمان این قوم است چون پیمان هند
کشت امیدش در این کشور نیابد خرمی
تا نریزد آبرو از مرد چون باران هند
هر کرا باشد گزافش بیش، بهتر می خرند
هست آری خودفروشی باب در دکان هند
کی غریب کشور هندیم ما جویا که هست
مجلس نواب ابراهیم خان ایران هند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نقد وضعیت اجتماعی و فرهنگی هند میپردازد و به رابطه زبانی بین هندوستان و مردم آن اشاره میکند. شاعر از مشکلات و فریبهای اجتماعی صحبت میکند و بیان میکند که در این سرزمین جز خونریزی و درد چیزی نیست. او تأکید میکند که لذتهای دنیوی در هند بسیار اندک است و وعدههای فریبنده هندیان موجب ناامیدی و ضعف در روابط اجتماعی میشود. همچنین در انتها به احساس غریبی و غربت در این کشور اشاره میکند و به مجالس و نواب اشاره میکند که به گفته شاعر، نمیتوانند مشکلات مردم را حل کنند.
هوش مصنوعی: هند محبوبان زیبا را در کنار ناکامیها و مشکلاتش دارد که جز رنج و درد، چیزی برایش به ارمغان نمیآورد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر زیبایی خود زحمت بکشد و خود را بیاراید، این زیبایی در نهایت درست است، اگر که دردی برای معشوقی از هندوستان باشد.
هوش مصنوعی: در سرزمین هند، اگر از لذتهای دنیاست دست برداری، تنها نعمت موجود بر سر سفره، جگر خوردن خواهد بود.
هوش مصنوعی: از وعدههای گولزننده هندیها غافل نشوید، زیرا این نشاندهنده ضعف در وفای به عهد این مردم است، مشابه نقض پیمان هندیها.
هوش مصنوعی: اگر امیدش در این سرزمین رشد نکند، هرگز شادابی نخواهد یافت، تا وقتی که آبرو از مردی مانند باران هند بریزد.
هوش مصنوعی: هر کس که بیشتر از حد نیازش مال و متاع دارد، معمولاً فروش بیشتری دارد. راستش این است که در بازار هند، خودفروشی مرسوم شده است.
هوش مصنوعی: ما در کشور هند غریب و بیخبر هستیم و نیاز داریم بدانیم که مجلس نواب ابراهیم خان در کجا قرار دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وقت گل، خوبان چو بزم عیش در صحرا نهند
عاشقان را تازه داغی بر دل شیدا نهند
نازنین را عشق ورزیدن نزیبد، جان من
شیرمردانِ بلاکش پا در این غوغا نهند
دیدهٔ نااهل باشد بر چنان رویی دریغ
[...]
زلف مشکین را چو خوبان بر رخ زیبا نهند
نعل بر آتش ز بهر بردن دلها نهند
هر خدنگی کافکنند از تیر مژگان بر جگر
مرهمی دیگر ز درد و داغ بر بالا نهند
وصف حسن دوست پیش جاهلان کج نظر
[...]
بار غم سنگیندلان بر جان غمفرسا نهند
هر که را از پا دراندازند، بر سر پا نهند
در مقام چارهسازی چون شوند این سرکشان
بر سر زخم تمنا، داغ استغنا نهند
منزلم از بس که چون ماتمسرا پر شیون است
[...]
داغ ناسور مرا گر بر دل صحرا نهند
از خجالت لاله ها بر کوه پا بالا نهند
از لب پیمانه ها خیزد نوای العطش
پنبه مغز مرا گر بر سر مینا نهند
این عزیزانی که من در مصر دولت دیده ام
[...]
برگ عیشی قسمت ما نیست در بستان هند
همزبان ما نشد جز طوطی از سبزان هند
بلبل گلزار ایرانم، بدآموز گلم
برنمیتابد دماغم سنبل و ریحان هند
چون قفس تنگ است بر ما عندلیبان این چمن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.