چنان ز نکهت زلفش هوا معطر شد
که از نفس رگ جانم فتیله عنبر شد
مراد مرد ترقی است در مراتب عشق
اگر نه به شد داغ دل تو بهتر شد
بتی که نرگس مستش بلای جان و دل است
کشید سرمه به چشم این بلای دیگر شد
ز سر نامهٔ دل تا دلت شود آگاه
پرید رنگ چو از چهره ام کبوتر شد
نبرد شیر فلک عار باشدش جویا
کسیکه چون تو سگ آستان حیدر شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لوای دولت و ملت کنون مظفر شد
که پادشاه جهان ابوالمظفر شد
خدایگان بشر، شاه شیر دل، اتسز
که باس او را شیر فلک مسخر شد
ز بیقراری سر تیغ پسر صواعق او
[...]
شبی بلطف ز پیر خرد بپرسیدم
بدانخیال که در خاطرم مصور شد
که رنج محنت ایام و حادثات زمان
همه برای من اندر جهان مقرر شد
بعمر خویش ندیدم که یک مراد مرا
[...]
زخاک کوی توبوی هوا معطر شد
ز نور روی تو شب همچو مه منور شد
چو عشق تو بزمین زآسمان فرود آمد
زمین زشادی آن تا بآسمان برشد
بیمن عشق تو دیدم که روح پاک چوطفل
[...]
رمید دل ز من خسته پیش دلبر شد
دماغ جان ز سر زلف او معطّر شد
چو روی آن بت رعنا بدید از سر شوق
ز جان غلام رخ یار ماه پیکر شد
اگرچه زلف سیاهت به شب رهش گم کرد
[...]
به روی گرم تو آیینه تا برابر شد
بهشت روی ترا چشمه سار کوثر شد
زخال اگر چه بنا گوش نیک اختر شد
ازین ستاره شب زلف دل سیه تر شد
دل نظارگیان آب شد زدیدن تو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.