گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جویای تبریزی

ایمن از جور حوادث ساخت عجز من مرا

شیشه جانیها حصاری گشت از آهن مرا

چون نباشم خوشدل از بیتابیی کز درد اوست

صبح نوروزیست هر چاکی ز پیراهن مرا

آتشم؛ آتش، مکن تکلیف سیر گلشنم

پر فشانیهای بلبل می زند دامن مرا

بر نمی تابد مزاج نازکم گلگشت باغ

بی دماغ از نکهت گل می کند گلشن مرا

پردهٔ فانوس نتواند حجاب شمع شد

کی نهان در سینه می ماند دل روشن مرا

بار سنگین گریبان برنتابد وحشتم

در جنون جویا چو صحرا بس بود دامن مرا

 
 
 
سوزنی سمرقندی

عاشقی شد رسم و راه و سیرت و آئین مرا

هر که بیند بیند این را با من و با این مرا

رنج فرهاد است بر من عاشقی را گاهگاه

کامرانی خیزد از معشوق چون شیرین مرا

عاشقم بر روی خوب آنکه با دیدار او

[...]

فضولی

گر سر کویت شود مدفن پس از مردن مرا

کی عذاب قبر پیش آید دران مدفن مرا

چند باشم در جدل با خود ز غم ساقی بیار

شیشه می تا رهاند ساعتی از من مرا

دوست چون می خواهدم رسوا ندارم چاره ای

[...]

صائب تبریزی

پیش تیغ و تیر ناچارست استادن مرا

چون علم، ناموس لشکرهاست بر گردن مرا

صورت حال جهان زنگی و من آیینه ام

جز کدورت نیست حاصل از دل روشن مرا

چون علم می بایدم زد غوطه در دریای تیغ

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سیدای نسفی

شمعم و هرگز نمی سازد کسی روشن مرا

می زند پروانه هر شب تا سحر دامن مرا

عندلیب بی پرم وز ناله کردن مانده ام

باغبان عمریست بیرون کرد از گلشن مرا

روشنایی دارم از کلک سیه بختم امید

[...]

نورعلیشاه

پر گل از گلزار وصلش گشته تا دامن مرا

دل کشیده دامن از سیر گل گلشن مرا

سرکند خون جگر هر گوشه در پیراهنم

آن جگر گوشه نیاید گر به پیراهن مرا

تا کشیده دامن آن سرو قبا پوشم ز خاک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه