گنجور

 
جیحون یزدی

در زمان شه جمشید گهر ناصر دین

که برد سجده بربار گهش کیخسرو

آنکه خورشید رخش تا بدرخشید زتخت

خرمن مه بجوی خوشه پروین بدوجو

ناصرالدله ملکزاده آزاده حمید

که بشمشیر زمریخ گرفته است گرو

آنکه در وقعه چو با تیغ فرو کوبد پای

دست برسر بگریزد ملک الموت بدو

نغز حصنی بدرسر حد کرمان بفراشت

که دراین کهنه جهانست یکی عالم نو

پایه اش در بر ماهی همه در راز نیاز

سایه اش برسرمه یکسره درگفت و شنو

سست تر سبزه این طرفه حصار از سختی

چرخ باداس مه نو نتوان کرد درو

سال تاریخ چو جستند زتاج الشعرا

زان نکو قلعه که بر بوده ز خلخ پرتو

دل در او برد سر و دید و بجیحون فرمود

ناصری قلعه فهرج زفلک برده علو

 
 
 
سوزنی سمرقندی

لنگ لنگاک من ای بلمه پیوسته برو

مغ مفلوج زده بر به رخت اف تفو

لنگ مغ زاده گر زاصل و چو مازو بی مغز

روی شسته بحشاشات و تراک و مازو

از ره ایمان در کفر مزیدی که چنین

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۳۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
مولانا

همه خوردند و برفتند و بماندم من و تو

چو مرا یافته‌ای صحبت هر خام مجو

همه سرسبزی جان تو ز اقبال دل است

هله چون سبزه و چون بید مرو زین لب جو

پر شود خانه دل ماه رخان زیبا

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
حکیم نزاری

آخر ای راحت جان دردِ دلِ ما بشنو

امشب از بهرِ خدا مرحمتی کن بمرو

امشبی باش که فردا به تو تسلیم کنم

جان و دل هر دو به دستِ تو نهادیم گرو

هم چنین کُنجِ من آراسته می دار چو گنج

[...]

ابن یمین

ای بخوبی رخ تو برده ز خورشید گرو

گشته طاق خم ابروی تو جفت مه نو

که شب از روز شناسد بیقین گر نبود

طره و چهره تو مایه ده ظلمت وضو

گر چو پروانه ز غم سوخت رقیبت چه غم است

[...]

سیف فرغانی

من چو از جان شده ام عاشق آن روی نکو

آخراین عشق مرا با تو سبب چیست بگو

از خودم بوی تو می آید واین نیست عجب

هرچه را با گل وبا مشک نهی گیرد بو

من چو با روی تو همچون مگسم با شکر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه