گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

ای خاک ته کفش تو کحل بصر ما

کفشی که زنی بر سر ما تاج سرما

می کن به خبر پرسی ما رنجه لب خویش

زان پیش که پرسی و نیابی خبر ما

پیش از حرم کعبه به کوی تو رسیدیم

کوتاه شد المنة لله سفرما

سیل مژه از کوی تو خون دل ما شست

آنجا نپسندید که ماند اثر ما

دامن همه پر داغ بود خرقه ما را

زان خون که چکیده ست ز داغ جگر ما

زاشک و رخ ما در ره خود پای کشی باز

پیش تو کم از خاک بود سیم و زر ما

ریزیم به پای تو در نظم چو جامی

آویزه گوش تو نشاید گهر ما