ای نامزد به نام تو درنامه قبول
یا ایها النبی و یا ایها الرسول
باران رحمتی تو که از آسمان جود
بر عاشقان تشنه جگر کرده ای نزول
کی در حریم حرمت جاه و جمال تو
هر یاوه گرد را رسد اندیشه دخول
حاشا که از تو روی نتابم خلیل وار
چون نیست آفتاب تو را آفت افول
هر چند رفت طاقتم از جان و جان ز تن
والله لیس حبک عن مهجتی یزول
گر کاذب است دعوی عشق تو بهر چیست
فی عینی البکاء و فی جسمی النحول
در سر هوای عشق تو جامی کشیده است
سر در گلیم فقر به پیغوله خمول
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و ارادت عمیق به پیامبر (ص) اشاره دارد. شاعر، با ابراز محبت و احترام به پیامبر، از باران رحمت و نعمتهایی که او بر عاشقان نازل کرده سخن میگوید. او تأکید میکند که هیچ شخصی نتواند در حریم پیامبر وارد شود و همچنین عشق او به پیامبر هرگز از جانش زوال نخواهد یافت. شاعر با بیان حالتی از درد و شوق، نشان میدهد که عشق به پیامبر برایش بسیار ارزشمند و مهم است و حتی اگر در رنج باشد، این عشق او را سرزنده نگه میدارد.
هوش مصنوعی: ای معشوق من، در نامهام به نام تو اشاره کردهام، یا ای پیامبر، یا ای فرستاده خدا.
هوش مصنوعی: باران توفیقی است که از آسمان نازل شده و به دلهای عاشقانی که تشنه محبت و رحمتاند، زندگی میبخشد.
هوش مصنوعی: در حریم و محفل تو که پر از زیبایی و احترام است، هیچ کس جرات ورود و خیال باطل را ندارد.
هوش مصنوعی: هرگز از تو رویی نمیگردانم، چون مانند خلیل (ابراهیم) نیکوکار نیستی، و روشناییات مانند خورشید نیست که با افولی کمفروغ شود.
هوش مصنوعی: هرچند که طاقت من به پایان رسیده و جانم از تن خارج میشود، اما بدان که عشق تو از دل و جان من هرگز به پایان نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: اگر دروغین است ادعای عشق تو، پس برای چه است این اشک در چشمانم و لاغری در جسمم؟
هوش مصنوعی: در دل آرزوی عشق تو، نوشیدنیای آماده شده و در حالتی از فقر و نومیدی به سر میبرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیدل گمان مبر که نصیحت کند قبول
من گوش استماع ندارم. لمن یقول؟
تا عقل داشتم نگرفتم طریق عشق
جایی دلم برفت که حیران شود عَقول
آخر نه دل به دل رود؟ انصاف من بده
[...]
بنمای روی خویش، که غیر از تو هر چه هست
دیدیم و بیغروب نبودند و بیافول
یا یک زمان به جانب ما نیز میل کن
یا خود جواب ما بده ار گشتهای ملول
ترسم رسول دین تو گیرد، بدین سبب
[...]
دیدم پریر ساده غلام بخارئیی
زیبا و دلفریب و نکو فعل و خوب قول
چشمم بر اوفتاد طمع کردم اندرو
سرپوش بردم از سر خوان بی هراس و هول
گفتم بغیر بوسه دهی هیچ دیگرم
[...]
یا مُسرع الشمال اذا تَحصل الوصول
بلغ تحیتی و سلامی کما اقول
از تشنگان بادیه ی هجر یاد کن
روزی گرت بکعبه ی قربت بود وصول
یا رب چنین که اختر وصلت غروب کرد
[...]
رفتم گر از نشستن ما میشوی ملول
زین در کجا روم که بیابم درِ قبول
محکوم را اگر بکشی حکم از آن توست
ما گوش دل نهاده به حُکمت کما یقول
سوز درون به آب سرم کم نمیشود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.