بینمت ای خرد به کار تو گم
کارگه چرخ و کارگر انجم
جست عالم ز خوابگاه عدم
چون ز امرت رسید بانگ که قم
کی شناسد تو را اسیر جهات
چه خبر پشه را ز خارج خم
بی تو دهقان چه سان برون آرد
گندم از خوشه خوشه از گندم
در جودت پی دوام آن کس
که زد آمد خطاب او دم دم
هستی غیر تو به فکرت عقل
دیده احول است و نقش دوم
شکل پروین و صورت مه نو
چیست ظاهر شده بر این طارم
دارد از زخم توسن قهرت
هم ز دندان نشان و هم از سم
خالی از لطفت امتداد حیات
زهرناک افعی است سرتا دم
جان جامی فدای مردانی
کز ملکشان گزیدی و مردم
زنده جاودان شدند همه
حیث ماتوا بحب مولاهم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از تو خالی نگارخانهٔ جم
فرش دیبا فگنده بر بجکم
از گهر گرد کردن بفخم
نه گهر چید هیچکس نه درم
نیست گشت از هوای خود عالم
جز به مدح تو بر نیارد دلم
حشمتت در جهان فکند آواز
همتت بر فلک نهاد قدم
محمدت را ستوده رای تو جفت
[...]
موکب جشن خاص شاه عجم
اندر آمد به ساحت عالم
چتر میمون ماه پیکر او
سایه گسترده بر بنی آدم
پی آن بر ملک مبارک باد
[...]
دوش چون صبح بر کشید علم
شد جهان از نسیم او خرم
روشنی آمد از عدم به وجود
تیرگی از وجود شد به عدم
شب دیجور شد ز روز جدا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.