شمارهٔ ۱۹۱
دور ازان لب اشک من سرخ است و چشم تر سفید
کم فتد زینسان شراب لعل را ساغر سفید
گریه دایم سیاهی را نبرد از بخت من
زاغ را بسیاری باران نسازد پر سفید
بر بنا گوشت کشد زلف سیه خود را دراز
همچو هندوی برهنه کش بود بستر سفید
ریخت از ابر تجلی روی تو باران نور
خانه چشم و دلم را ساخت بام و در سفید
صفحه ای از مصحف خوبیست آن روی و عذار
یک طرف از وی نوشته یک طرف دیگر سفید
ای که می پرسی ز راه کعبه عشقم نشان
ز استخوان کشتگان راهیست سرتاسر سفید
در لباس خط و کاغذ گفته جامی بود
نو عروسی جامه مشکین کرده و چادر سفید
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...