به مهر و ماه فلک کودکیست بازی سنج
که کرده است به بازی ترازو از نارنج
بدین ترازوی نارنج بر خریداران
درین دکان نکشد جز متاع محنت و رنج
به زیر خاک بود گنج بین که قارون را
چه سان به خاک فرو برد حرص در پی گنج
چه رخ به عرصه یکرنگی آری ای دل تو
پر از سپید و سیه چون خریطه شطرنج
کریم نیست جز آن کس که نقد دریا را
ببخشد و نزند بر جبین چو موج شکنج
نقاب چهره وحدت بود جهات و حواس
بشوی دفتر عشق از حساب این شش و پنج
مکن توقع راحت ز هیچ کس جامی
که کارخانه رنج است این سرای سپنج
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایا به تیغ و قلم رنج خصم و دشمن گنج
تن عدوی ترا داده روزگار شکنج
بناز دست ولی کرده یار با بگماز
برنج روی عدو کرده جفت با آرنج
ز دیده خون دل افتاده بر رخان عدوت
[...]
توانگری به دل است، ای گدای با صد گنج
چو راحتی نرسانی، مشو عذاب النج
همانست گنج که دیدی چو خاک هر گنجی
که زیر خاک نهی، خاک بر سر آن گنج
خرد ز بهر کمال و کنیش آلت مال
[...]
درین خرابه مکش بهر گنج غصه و رنج
چو نقد وقت تو شد فقر خاک بر سر گنج
به کشت و کار جهان رخ میار کآخر داو
ز کشت مات شود شاه عرصه شطرنج
به قصر عشرت و ایوان عیش شاهان بین
[...]
دو هفته ییکه حریفی درین سرای سپنج
اگر بجرعه ی دردی رسی بنوش و مرنج
جهان بتیست که چون دل بمهر او بستی
جفا و جور زیادت کند بعشوه و غنج
ترا که هست پر از شبچراغ خانه ی دل
[...]
زده است زلف توچنبر به رخ چومار به گنج
به گنج راه نبرده است هیچ کس بی رنج
به رنج و دردمرا صرف گشت عمر عزیز
نشدنصیب که آید به چنگ من این گنج
مرا قرار ودل و دین وعقل وهوشی بود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.