تماشا میکنم از دور هرکسی دلبری دارد
چه تدبیر ای مسلمانان دل من کافری دارد
به خون من چرا کوشد سر زلفین خونخوارش
مگر زلفش نمیخواهد که چون من چاکری دارد
مرا گفتی گر از سنگی ترا غم نیست گرداند
تو این معنی کسی را گو که از هستی دری دارد
دل اندر وصل چو نبندم که وصل تو کسی یابد
که جز اشکش بود سیمی به جز چهره زری دارد
مرا تا دسترس نبود به وصل از پای ننشینم
همیجویم که میدانم که این رشته سری دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سمنبر دلبری دارم که پیشه دلبری دارد
همیشه دل بر آن دارم که از من دلبری دارد
پی لشکر گرفتم من ز بهر لشکری یاری
کسی گیرد پی لشکر که یاری لشکری دارد
به اصل از آدم است آن بت چرا شد چون پری پنهان
[...]
سمر گشتم نگاری را که دیدار پری دارد
نبوت را همی سازد نه کار سرسری دارد
سوار چابک من باز عزم لشکری دارد
دل من پار برد، امسال با جان داوری دارد
من اندر خاک میدانش لگدکوب ستم گشتم
هنوز آن شهسوار من سر جولانگری دارد
به هر لشکر که می آید ز من جان می برد، باری
[...]
دگر هر ذره خاکم هوای کشوری دارد
سر آسوده مغزم با پریشانی سری دارد
چسان مژگان آسایش به مژگان آشنا سازم؟
به قصد خون من هر موی در کف خنجری دارد
یکی صد می شود تخم کدورت در دل تنگم
[...]
خیال خوشنگاهان باز با شوخی سری دارد
به خون من قیامت نرگسستان محضری دارد
من و سودای خوبان، زاهد و اندیشهٔ رضوان
در اینحسرتسرا هرکس سری دارد، سری دارد
روا دارد چرا بر دختر رز ننگ رسوایی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.