سوار چابک من باز عزم لشکری دارد
دل من پار برد، امسال با جان داوری دارد
من اندر خاک میدانش لگدکوب ستم گشتم
هنوز آن شهسوار من سر جولانگری دارد
به هر لشکر که می آید ز من جان می برد، باری
که می گوید که این شیوه ز بهر دلبری دارد
مسلمانان، نگه دارید بی چاره دل خود را
که تیرانداز من مست است و کیش کافری دارد
ندارم آنچنان بختی که خواند بنده خویشم
غلام دولت آنم که با او چاکری دارد
تویی دیوانه اش، جانا، که داری سایه گیسو
دلم دیوانه تر از تو که آسیب پری دارد
مثل گر یک سخن با من بگوید عاقبت آن را
نیارد بر زبان و سرزنش چون بربری دارد
مرا چون می کشی، جانا، شفاعت می کند جانم
نمی گوید، مکش، اما سخن در لاغری دارد
به بدنامی برآمد نام خسرو از پی دیده
نه یک تر دامنی دارد که صد دامن تری دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل به احساسات و دردهای عاشقانه شاعر اشاره دارد. او از سوار چابکی صحبت میکند که دل او را برده و در جنگهای خود با ستمها روبهرو شده است. شاعر به جنگ و ضربات دلخراش آن اشاره میکند و از یاری و دلبری که در این نبردها وجود دارد، سخن میگوید. همچنین او به وضعیت خود به عنوان یک غلام و وابسته به شخصی که محبوبش است، اشاره میکند و احساس میکند که نمیتواند در این عشق پیروز شود. در نهایت، شاعر به عواطف دیوانهوار خود و سختیها و بدنامیهای عشق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: سوار چابک من دوباره تصمیم به جنگ دارد، دل من هم با شجاعت و جان تازهای آمادهٔ داوری و قضاوت است.
هوش مصنوعی: من در خاک میدانش تحت فشار و ظلم قرار گرفتم، اما هنوز هم آن پهلوان در وجودم روحیه ی نبرد و میدانداری دارد.
هوش مصنوعی: هرگاه که دشمنی به سراغ من میآید، جانم را میگیرد. اما او میگوید که این کارش به خاطر دلبردن و جذابیت است.
هوش مصنوعی: ای مسلمانان، دلهای ناتوان خود را حفظ کنید؛ زیرا تیرانداز من در حالت مستی قرار دارد و به دینی غیر از ایمان شما اعتقاد دارد.
هوش مصنوعی: من بخت و اقبال خوبی ندارم و تنها بندهای هستم که نمیتواند خواستههایش را برآورده کند. من فقط خدمتگذاری هستم که در کنار قدرت و ثروت کسی قرار دارد که به او ارادت میورزد.
هوش مصنوعی: تو دیوانهای، عزیزم، که سایهی گیسوی تو بر دل من تأثیر عمیقتری دارد از دیوانگی من، که خود آسیبپذیرتر از پریها هستم.
هوش مصنوعی: اگر کسی با من سخنی بگوید، در نهایت نمیتواند آن را به زبان بیاورد و به نوعی مانند برادرش سرزنش خواهد شد.
هوش مصنوعی: وقتی که تو مرا به قتل میرسانی، ای دوست، روح من به میانه میآید و شفاعت میکند، هرچند که جانم نمیگوید که مرا نکش، اما در دلش چیزی درباره لاغری و تنگی نفس دارد.
هوش مصنوعی: نام خسرو به خاطر بدنامیاش بر سر زبانها افتاد، زیرا او به جای داشتن یک دامان خوب و پاک، صد دامان ناپاک و حاشیهساز دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سمنبر دلبری دارم که پیشه دلبری دارد
همیشه دل بر آن دارم که از من دلبری دارد
پی لشکر گرفتم من ز بهر لشکری یاری
کسی گیرد پی لشکر که یاری لشکری دارد
به اصل از آدم است آن بت چرا شد چون پری پنهان
[...]
سمر گشتم نگاری را که دیدار پری دارد
نبوت را همی سازد نه کار سرسری دارد
تماشا میکنم از دور هرکسی دلبری دارد
چه تدبیر ای مسلمانان دل من کافری دارد
به خون من چرا کوشد سر زلفین خونخوارش
مگر زلفش نمیخواهد که چون من چاکری دارد
مرا گفتی گر از سنگی ترا غم نیست گرداند
[...]
دگر هر ذره خاکم هوای کشوری دارد
سر آسوده مغزم با پریشانی سری دارد
چسان مژگان آسایش به مژگان آشنا سازم؟
به قصد خون من هر موی در کف خنجری دارد
یکی صد می شود تخم کدورت در دل تنگم
[...]
خیال خوشنگاهان باز با شوخی سری دارد
به خون من قیامت نرگسستان محضری دارد
من و سودای خوبان، زاهد و اندیشهٔ رضوان
در اینحسرتسرا هرکس سری دارد، سری دارد
روا دارد چرا بر دختر رز ننگ رسوایی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.