آن چیست که من از تو و عشق تو ندیدم
وان چیست که در هجر تو از تو نشنیدم
احسنت چنین کن همه خون دل من خور
کاخر بگزافت ز جهان بر نگزیدم
رفتی و بر دشمن من خوش بنشستی
آوخ بنمردم من و این نیز بدیدم
اول ز تو و خوی تو عبرت نگرفتم
تا عاقبت از تو بچنین روز رسیدم
دل هم بستد نرگس جادوی تو وانگه
صد حرز فروخواندم و بر خویش دمیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتم که فروغی ز لب لعل تو دیدم
گفتا رقم دلشدگان بر تو کشیدم
گفتم خبرت هست که خون می شودم دل
گفتا ز می خون دلت نیز شنیدم
گفتم که دل از عشق تو بی صبر و قراراست
[...]
روزی بسر کوی خرابات رسیدم
در کوی خرابات یکی مغبچه دیدم
از چشم بشد ظلمت و سرچشمه ی خضرم
چون در خط سبز و لب لعلش نگریدم
نقش دو جهان محو شد از لوح ضمیرم
[...]
نام تو شنیدم رخ خوب تو ندیدم
چون روی نمودی به از آنی که شنیدم
ازمن مبر ای دوست که بی صحبت تو عمر
بادیست که ازوی به جز از گرد ندیدم
شمشیر مکن تیز بخون من مسکین
[...]
تا زلف تو برداشتم و روی تو دیدم
در وصف نیامد که چه دیدم، چه کشیدم
جانم شب هجر تو چو ساغر به شب آمد
وز لعل تو یک روز به کامی نرسیدم
بادا شبِ تو خوش که من بی سر و بی پای
[...]
من چون به در کعبه مقصود رسیدم
از قافله وارستم و از راه رهیدم
با ید قلم نسخ بر آن بیت کشیدم
من پند رفیقان موافق نشنیدم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.