از آن سنبل که بر گلنار دارد
گل طبع مرا پر خار دارد
ندارد گوییا قطعاً سَرِ ما
سر زلفش که سر بسیار دارد
خط سبزش به گرد لب چو طوطی ست
که شکر پاره در منقار دارد
تو خورشیدی و جانم ذرّه آسا
هوای عشقت ای دلدار دارد
خطا باشد که زلفش مشک خوانند
چو در هر چین دو صد تاتار دارد
نگویم مشک تاتار است زلفت
که صد تاتار در یک تار دارد
زباد چین سیمین ، شاخ سروت
سراسر سنبل و گل بار دارد
منم بلبل چرا آن زاغ زلفت
نشیمن گاه در گلزار دارد
جلال از بار هجران برنگردد
که با روز وصالش کار دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر آن کاو مردمان را خوار دارد
بدان کاو دشمن بسیار دارد
دلم با عشق آن بت کار دارد
که او با عاشقان پیکار دارد
به دست عشقبازی در فتادم
که او عاشق چو من بسیار دارد
دل من عاشق عشقست و شاید
[...]
متاع خویشتن دربار دارد
کنیزی چند را بر کار دارد
چنین رویی که این دلدار دارد
بسی دختر درین غم یار دارد
دلم امروز خوی یار دارد
هوای روی چون گلنار دارد
که طاووس آن طرف پر میفشاند
که بلبل آن طرف تکرار دارد
صدای نای آن جا نکته گوید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.