شب رو خونی که از چشمم به دور افتاده است
کردمش جا در کنار خود که مردم زاده است
گرچه پروردم به خون دل من او را در دو چشم
آن جگر گوشه به خون هر دم گواهی داده است
می خورندم همچو ساغر خون مدام این همدمان
همدم صافی درون در دور جام باده است
سر نهادم تا سر زلف تو آوردم به دست
در زمانه یک سر مو رایگان ننهاده است
صبحدم برخاست شور از مجلس روحانیان
باد از زلفش عجب گر حلقه ای نگشاده است
پیش عیّاران مگر رفته ست چشم مست تو
خواب مستی می کند ترکی عجب دل ساده است
شد تنم مویی وزان موجز خیالی هم نماند
تا مرا موی میانت در خیال افتاده است
ناله و اشکم رباب است و شراب و دل کباب
راستی اسباب عیشم سر به سر آماده است
از ثبات بندگیّت یافت آزادی جلال
سرو چون ثابت قدم شد نام او آزاده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عمیق عاشقانه و درد و رنج ناشی از عشق میپردازد. شاعر از عشق به یک معشوق میگوید که به رغم مشکلات و رنجها، او را در دل خود جا داده و به او عشق و محبت میورزد. شاعر از اشکهایی که بر زمین میریزد و از درد دلش میگوید، و همچنین اشاره به لذتهایی دارد که در کنار معشوق تجربه کرده است. او بر این باور است که عشق او را آزاد کرده و در عین حال درگیر دردهای عاطفی و غمانگیز است. این شعر نشاندهنده تضاد میان شادی و غم عشق است و احساسات عمیق شاعر را نسبت به معشوقش به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: در شب، اشکی که از چشمانم افتاده است را کنار خودم قرار دادم، زیرا آن اشک نشانهای از وجود من است.
هوش مصنوعی: اگرچه من با زحمت و رنج زیادی او را پرورش دادهام، اما هر لحظه آن دلبندم با چشمانم گواهی میدهد که قلبم به خاطر او خونین شده است.
هوش مصنوعی: دوستانم به گونهای مرا مینوشند که انگار در یک جام شراب غوطهورم. این همراهان همگی دوستان واقعی و صمیمی هستند که در کنار من و در دور باده به سر میبرند.
هوش مصنوعی: در زندگی، به خاطر زیبایی و عشق تو، همه چیز را فدای تو کردهام، در حالی که در این دنیا حتی ارزش یک تار مو را هم رایگان نمیدهند.
هوش مصنوعی: صبح زود، هیجان و شوری از محفل علمای دین برخاست. به طوری که اگر باد، توده ای از موی او را بیافکند، تعجبی ندارد که حلقة ای را نگشوده باشد.
هوش مصنوعی: چشمان خمار تو باعث خواب و غفلت میشود و تنها عیاران واقعی را متوجه میکند که دلهای سادهای دارند.
هوش مصنوعی: بدن من حالتی ناچیز دارد و دیگر خیالی در ذهنم نیست؛ چرا که تنها موی تو در فکر من باقی مانده است.
هوش مصنوعی: من صدای ناله و اشکهایم را به ساز رباب تشبیه میکنم، در حالی که شراب و دلتنگیام همگی موجب سوختن دل میشود. راستش، تمام وسایل خوشگذرانیام بهطور کامل مهیا است.
هوش مصنوعی: وقتی که در بندگی و خدمت به تو استقامت و پایداری وجود دارد، آن گاه میتوان آزادی را تجربه کرد. مانند سرو که به خاطر ثبات و استقامتش در قد، به نام آزاده شناخته میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچ می دانی چرا اشکم ز چشم افتاده است
زانک پیش هر کسی راز دلم بگشاده است
کارم از دست سر زلف تو در پای اوفتاد
چاره کارم بساز اکنون که کار افتاده است
هر زمان از اشک میگون ساغرم پر می شود
[...]
بی تزلزل نیست هرکس چون علم استاده است
عشرت روی زمین از مردم افتاده است
تشنه چشمان بحر را سازند در یک دم سراب
حسن محجوب تو چون آیینه را رو داده است؟
با تهیدستان ندارد سختی ایام کار
[...]
لوح دنیا از خط مهر و محبت ساده است
ساده تر لوح کسی کو دل بدنیا داده است
داغ یاران، محنت دنیا، نفاق همدمان
جمله اسباب گذشتن از جهان آماده است
گر غرض شهرت نباشد، راه عزلت تنگ نیست
[...]
مانده در جهل مرکب آنکه لوحش ساده است
تیره بودن لازم چشم سفید افتاده است
وصل باشد لازمش حرمان، که گردیده سفید
چشم روزن تا به روی صبحدم افتاده است
بزم می دانند سربازان همت رزم را
[...]
آن جنگجو به ظاهر گرپشت داده است
پنهان دری ز فتح نمایانگشاده است
از بسکه سعی همت مردان فروتنیست
پشت سپه قوی به سوار پیاده است
محو قفاست آینهپردازی صفا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.