بی تزلزل نیست هرکس چون علم استاده است
عشرت روی زمین از مردم افتاده است
تشنه چشمان بحر را سازند در یک دم سراب
حسن محجوب تو چون آیینه را رو داده است؟
با تهیدستان ندارد سختی ایام کار
سرو بی حاصل ز سنگ کودکان آزاده است
پای موران بند بر آیینه نتوان شدن
از قبول نقش، لوح سینه ما ساده است
گرچه می دانند دامان وسایل زاهدان
بیش عارف پرده بیگانگی سجاده است
آه مظلومان کند اولاد ظالم را کباب
پله این ناوک دلدوز دور افتاده است
حرص، صائب در بهاران است بی برگ و نوا
برگ عیش قانعان در برگریز آماده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به نقد وضعیت اجتماعی و انسانی میپردازد. او تأکید میکند که هیچکس در دنیای پر از تزلزل کنونی به اندازه علم و دانش استوار نیست. زندگی راحت و خوشبختی از بین مردم رخت بربسته و عواطف انسانی به فراموشی سپرده شده است. همچنین، او به توهمات و خیالات ناپایدار در موجودات مادی و سستعنصری اشاره دارد که نمیتوانند کمالات واقعی را درک کنند. در انتها، به ارتباط میان ظلم و مظلومیت اشاره میکند و بیان میدارد که ریشه مشکلات ناشی از حرص و آز است.
هوش مصنوعی: هیچکس که با یقین و ثبات قدم پیش میرود، از خود تزلزل نشان نمیدهد. خوشی و لذتهای دنیوی از میان مردم رفته است.
هوش مصنوعی: چشمان کسانی که به دریا تشنهاند، در یک لحظه به زیباییهای پنهان تو مینگرند، مانند آینهای که حقیقت را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: سختیهای زندگی برای کسانی که در فقر هستند، دشوار نیست، چون تلاش بیفایده مانند درخت سرو در دل سنگ را نمیتوانند تحمل کنند، اما کودکان آزاد و بیقید و شرط میتوانند این مشکلات را به آسانی پشت سر بگذارند.
هوش مصنوعی: اگر پای مورچهها روی آینه برود، نمیتوانند تصویر خود را به خوبی ببینند. اما دل ما، مانند لوحی خالی، ساده و آماده پذیرش نقشها و تصویرهاست.
هوش مصنوعی: هرچند که میدانند زاهدان فقط ظاهر را مینگرند و دینی را فقط به وسیلهی وسایل و ظواهرش میشناسند، اما عارفان به طور عمیقتری به مسایل روحانی میپردازند و به دنیا و تعلقات آن بیاعتنا هستند.
هوش مصنوعی: آه و نالهی کسانی که مورد ظلم واقع شدهاند، فرزندان ظالم را به عذاب میاندازد. این تیر دلسوز و غمانگیز، از دور بر دلها مینشیند و اثر میگذارد.
هوش مصنوعی: حرص و آز، در فصل بهار زمانی که درختان بی برگ و بی سر و صدا هستند، بیشتر خود را نشان میدهد. در حالی که زندگی دلخوشان و راضیها آماده استفاده از نعمتها و لذتها است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچ می دانی چرا اشکم ز چشم افتاده است
زانک پیش هر کسی راز دلم بگشاده است
کارم از دست سر زلف تو در پای اوفتاد
چاره کارم بساز اکنون که کار افتاده است
هر زمان از اشک میگون ساغرم پر می شود
[...]
شب رو خونی که از چشمم به دور افتاده است
کردمش جا در کنار خود که مردم زاده است
گرچه پروردم به خون دل من او را در دو چشم
آن جگر گوشه به خون هر دم گواهی داده است
می خورندم همچو ساغر خون مدام این همدمان
[...]
در بهاران بزم عیش میکشان آماده است
جوش گل هم شاهد و هم مطرب و هم باده است
می زند موج قیامت گلشن از الوان حسن
هم لب جو نوخط و هم روی گلها ساده است
گل ز مستی بوسه بر منقار بلبل می زند
[...]
لوح دنیا از خط مهر و محبت ساده است
ساده تر لوح کسی کو دل بدنیا داده است
داغ یاران، محنت دنیا، نفاق همدمان
جمله اسباب گذشتن از جهان آماده است
گر غرض شهرت نباشد، راه عزلت تنگ نیست
[...]
مانده در جهل مرکب آنکه لوحش ساده است
تیره بودن لازم چشم سفید افتاده است
وصل باشد لازمش حرمان، که گردیده سفید
چشم روزن تا به روی صبحدم افتاده است
بزم می دانند سربازان همت رزم را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.