ای از می عشق تو دلم مست
در پای غمت فتاده ام پست
بر سنگ غم تو جام صبرم
از دست در اوفتاد و بشکست
من واله و چشم تو برابر
هشیار به باده کی شود مست
با عشق، خرد ستیزه می کرد
در پای فکندش از سر دست
جانا چه بد است عادت او
دل می گسلد ز دوست پیوست
آن را که ارادتی ست داند
بسم اللّه اگر ارادتت هست
از دل مطلب وفا جلالا
کان قطره به بحر عشق پیوست
آن کاو سرِ دردِ دوست دارد
از دردسر زمانه وارست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل بیانگر عشق و دلبستگی عمیق شاعر به معشوق است. شاعر از مستی و جنون ناشی از عشق صحبت میکند و به غم و رنج ناشی از دوری معشوق اشاره دارد. او از بیصبرانی و شکست دلش در مواجهه با غم یاد میکند و از خطراتی که عشق میتواند داشته باشد، گلایه میکند. همچنین، شاعر به وفای دل و ارادت به معشوق تأکید دارد و میگوید که عشق واقعی او را از دنائت و دردسرهای زندگی آزاد میکند.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق تو در حال مستی هستم و در برابر غم عشقت، به خاک افتادهام.
هوش مصنوعی: بدین معناست که در سختی و اندوه تو، صبر و استقامتم به شدت آسیب دیده و از دست رفت.
هوش مصنوعی: من عاشق و شیفتهی تو هستم و در حضور تو، حتی با وجود آگاهی و هوشیاری، چگونه میتوانم بیپروا و مست از باده شوم؟
هوش مصنوعی: عشق باعث شد که خرد و عقل در مقابل هم قرار بگیرند و در نهایت، عشق خرد را به زمین انداخت.
هوش مصنوعی: عزیزم، چه زشت است عادت او که دلها را از دوستی دور میکند.
هوش مصنوعی: کسی که ارادت و محبت واقعی دارد، میداند که باید با نام خدا شروع کند، اگر واقعاً به او عشق و ارادت دارد.
هوش مصنوعی: وفا و صداقت از عمق دل ناشی میشود، مانند اینکه یک قطره آب به دریاهای عشق میپیوندد.
هوش مصنوعی: کسی که درک عمیقی از مشکلات و دردهای دوستش دارد، از رنج و سختیهای روزگار آزاد است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرمابه سه داشتم به لوهور
وین نزد همه کسی عیان است
امروز سه سال شد که مویم
ماننده موی کافرانست
بر تارک و گوش و گردن من
[...]
زان چشم پر از خمار سرمست
پر خون دارم دو دیده پیوست
اندر عجبم که چشم آن ماه
ناخورده شراب چون شود مست
یا بر دل خسته چون زند تیر
[...]
آن کز می خواجگی است سرمست
بر وی نزنند عاقلان دست
بیآنکه کسی فکند او را
از پایهٔ خود فروفتد پست
مرغی که تواش همای خوانی
[...]
تا در نفسم عنایتی هست
فتراک تو کی گذارم از دست
ذاتی که چو بخت نور جان است
جانی که چو بخت خود جوان است
از لطف بهار در بهار است
وز فضل جهان در جهان است
در ناصح دین مگر یقین است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.