گل خودروی و شمشاد قصب پوش
در آمد شاد و خندان از درم دوش
نقاب مشک بو بگشاده از ماه
کمند عنبرین افکنده بر دوش
ز بند پرنیان آزاده سَروش
ولی دربند هندویی زره پوش
نمی دانم چه در گوشش همی گفت
که حاجب بُرده بودش سر سوی گوش
چو من لطف سراپایش بدیدم
در افتادم ز پای و رفتم از هوش
مرا چون دید بر خاک اوفتاده
به بوی وصل او سرمست و مدهوش
به صد لطفم ز روی خاک بر داشت
کشید از یکدلی تنگم در آغوش
چنان مستغرق وصلش شدم من
که کردم دین و دنیا را فراموش
مرا گویند چون دیدی وصالش
جلال از دست غم من بعد مخروش
ولی چون گل برون آید ز غنچه
کجا بلبل تواند بود خاموش
چو وقت گل ز مَی منعت کند شیخ
ز می بنیوش و پند شیخ منیوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی احساس عشق و شیدایی است. گوینده، در وصف زیبایی دخترانی از گل و جاذبههایی که دارند، به شکوه و حیرت خود از دیدار او میپردازد. او از احساس عشق و شور و شوق درونیاش میگوید، بهطوری که وقتی دختر را میبیند، از حال میرود و غرق در عشق میشود. در نهایت، او اشاره میکند که وقتی عشق واقعی را تجربه میکند، تمامی مشکلات و غمها را فراموش میکند و در دنیایی سرشار از محبت و زیبایی غرق میشود. همچنین به اشاره به نصیحتها و محدودیتهایی که در زندگی وجود دارد، پیامی از اهمیت آزادی در عشق و تجربهٔ این احساسات عمیق منتقل میکند.
هوش مصنوعی: دیروز، گل و گیاهان شاداب و خوشحال از درم بیرون آمدند و در حال شادی و خنده بودند.
هوش مصنوعی: عطر خوش مشک از چهرهای زیبا و دلربا آزاد شده و بوی خوش عطر عنبر را بر دوش آن فرد میپراکند.
هوش مصنوعی: پرندهای آزاد در قفس پرنیا است، اما هنوز در بند زرهای که هندو به تن دارد، گرفتار است.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه چیزی در گوش او میگفت که نگهبان، سر او را به سوی گوشش برده بود.
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی تمامقد او را دیدم، از حال رفتم و از پا افتادم.
هوش مصنوعی: وقتی او را دیدم که بر زمین افتاده بود، به خاطر عطر وصالش مست و گیج شدم.
هوش مصنوعی: با هزاران لطف و محبت، از روی زمین مرا به آغوش خود کشید و از دل تنگم را پر کرد.
هوش مصنوعی: به شدت در عشق او غرق شدم به طوری که همه چیز، از دین و دنیا، را فراموش کردم.
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی و شکوه محبوب را دیدی، دیگر غم و اندوه را از دل بیرون کن و نگذار که بر تو سایه افکند.
هوش مصنوعی: اما وقتی گل از غنچه بیرون بیاید، چگونه ممکن است بلبل خاموش بماند؟
هوش مصنوعی: زمانی که گل به خاطر منع شیخ اجازه نوشیدن شراب را نمیدهد، از می بنوش و به پندهای شیخ توجه نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بود زودا، که آیی نیک خاموش
چو مرغابی زنی در آب پاغوش
چو شاهِ روم بود آن رویِ نیکوش؛
دو زلفش پیشِ او چون دو سیهپوش.
چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش
نمودن روز را در زیر شبپوش
گه از بادام کردن جعبهٔ نیش
گه از یاقوت کردن چشمهٔ نوش
برآوردن برای فتنهٔ خلق
[...]
خداوندا زدوران زمانه
دلم از غصه چون دیگ است در جوش
همی سوزد جهان هر ساعتم دل
همی مالد فلک هر لحظه ام گوش
دراین فکرت چگونه خوش بود دل
[...]
چو زخمه راندی از کین سیاوش
پر از خون سیاوشان شدی گوش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.