گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

مستغرق بحر غم عشقیم نگارا

خود حال نپرسی که چه شد غرقهٔ ما را

ای دوست به فریاد دل خستهٔ ما رس

بفرست نوایی من بی‌ برگ و نوا را

ای نور دو چشمم به غلط وعده وفا کن

تا چند تحمّل بتوان کرد جفا را

گویی تو که از دفتر ایام بشستند

در عهد تو ای جان و جهان نام وفا را

گر زانکه تو را میل من خسته نباشد

از لطف نظر کن به من خسته خدا را

بالای تو بالا نتوان گفت بلاییست

یارب تو بگردان ز دل خلق بلا را

سلطان جهانی و جهانست به کامت

بنواز زمانی ز سر لطف گدا را