گنجور

 
جامی

سیمین ذقنا سنگدلا لاله عذارا

خوش کن به نگاهی دل غم پرور ما را

این قالب فرسوده گر از کوی تو دور است

القلب علی بابک لیلا و نهارا

آزرده مبادا که شود آن تن نازک

از بهر خدا چست مکن بند قبا را

من چون گذرم از سر کوی تو کز آنجا

یارای گذشتن نبود باد صبا را

خوش آنکه ز می مست شوی بی خبر افتی

پنهان ز تو من بوسه زنم آن کف پا را

گر هست چو مجمر نفسم گرم عجب نیست

اذ حبک قد اوقد فی قلبی نارا

جامی نکند جز هوس بزم تو لیکن

در حضرت سلطان که دهد بار گدا را

 
 
 
خواجوی کرمانی

گر راه بود بر سر کوی تو صبا را

در بندگیت عرضه کند قصه ما را

ما را بسرا پرده ی قربت که دهد راه

بر صدر سلاطین نتوان یافت گدا را

چون لاله عذاران چمن جلوه نمایند

[...]

سلمان ساوجی

ای عید رخت کعبه دل اهل صفا را

هر لحظه صفایی دگر از روی تو ما را

تو کعبه حسنی و سر زلف تو حرم روح قدس را

در موقف کون تو مفام اهل صفا را

لبیک زنان بر عرفات سر کویت

[...]

ناصر بخارایی

چون کعبهٔ وصل تو مقامست صفا را

در قبلهٔ خود آی، تا بپرستیم خدا را

چون غنچه کسی یافت هوای سر کویت

کاندر دل تنگش نبود راه هوا را

تو تازه بهاری و به سودای تو چون گل

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصر بخارایی
جهان ملک خاتون

رحمی بکن آخر به من خسته خدا را

از حد مبر آخر به دلم جور و جفا را

زین بیش نمانده‌ست مرا طاقت هجران

آخر نظری کن به من از لطف، خدا را

یک شب ز سر لطف، تو بر وعده وفا کن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
اهلی شیرازی

ای خضر که همدم شده‌ای آب بقا را

زنهار به یاد آر لبِ تشنهٔ ما را

زهر است غمت گر نَبُوَد وعدهٔ بوسی

بی‌چاشنیِ خون خورم این زهر بلا را

گل از تو چنان شد که به صد دیده چو شبنم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه