بیا ای سرو ناز من روان تا در برت گیرم
گهی دست تو را گیرم گهی در پای تو میرم
اگر کامم به ناکامی رسانی از شب وصلم
به روز حشر برخیزم به حسرت دامنت گیرم
طبیب من چو دردم دید در دم گفت بیچاره
دوای تو نمی دانم چو رفت از دست تدبیرم
جوابش ای دل دانا من نادان چنین دانم
که در پای دل شیدا ز زلف اوست زنجیرم
کمان ابروانت چون مرا خم داد پشت دل
مزن باری تو از غمزه به ناوکهای چون تیرم
اگر نور تجلّی را نمایی ور نهان داری
مرا باری به نام تست بام و شام تکبیرم
دلم دانی که می داند بد و نیک جهان بسیار
تو آخر چند بفریبی به تقریر و به تحریرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو آنم دسترس نبود که روزی دامنش گیرم
روم باری به حسرت زیر بار توسنش میرم
من ار بار سفر می بندم از خاک درش باری
تو باش ای جان که خواهی از سگانش عذر تقصیرم
پس از مردن به خاکم گر زیارت آیی ای محرم
[...]
از آن چون زلف ماتم دیدگان ژولیده زنجیرم
که چون برگ خزان دیده است روز دست تدبیرم
ز اقلیم اثر برگشتن آه من نمی داند
به عنقا می رساند نسبت خود را پرتیرم
اگر غافل به صید بیگناهی شست بگشایم
[...]
به دام دلبری افتاده ام گمگشته تدبیرم
سراپا وحشتم در کوی او آهوی تصویرم
ضعیفم بر تمنای دل خود بس نمی آیم
هوس دیوانه و باریکتر از موست زنجیرم
عصا از خانه ام ننهاده چون پرگار پا بیرون
[...]
چه نیرنگست یارب در تماشاگاه تسخیرم
که آواز پر طاووس میآید به زنجیرم
دلم یک ذره خالی نیست از عرض مثال من
بهارم هر کجا رنگیست مینازد به تصویرم
کتاب صلح کل ناز عبارت برنمیدارد
[...]
ز اشک و آه اندر بوتهٔ تصعید و تقطیرم
اگر باورنداری بین ز اشک سرخ اکسیرم
مشو سرپیچ چون زلف شب آسایت حذر فرما
ز افغان سحرگاه وزدود آه شبگیرم
بشارت ای گروه کودکان دیوانهٔ آمد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.