بی روی تو نیست خورد و خوابم
پیوسته ز هجر در عذابم
بر خاک نشسته ام ز جورت
وز دیده ز سرگذشت آبم
بگذشت فغان من ز گردون
وز کبر نمی دهی جوابم
از تاب دو زلف پیچ در پیچ
ای دوست برفت هوش و تابم
سیلاب همی رود ز دیده
وز آتش غم جگر کبابم
مخمور ز چشم نرگسینم
از لعل لبت بده شرابم
گفتم به طبیب درد پنهان
جز صبر نمی دهد جوابم
گر عکس رخت به ما نمایی
حاجت نبود به آفتابم
گفتا تو ز ماه می زنی لاف
تو مه طلبی من آفتابم
تو در سر آب و در جهان شاد
من از غم دوست در سرابم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چندانکه قرار عهد یابم
از عهد تو روی برنتابم
ای برده به آبروی آبم
وز نرگس نیم خواب خوابم
تا روی چو ماه تو بدیدم
افتاده چو ماهیی ز آبم
چون شد خط سبز تو پدیدار
[...]
ساقی، چو نمیدهی شرابم
خونابه بده بجای آبم
خون شد جگرم، شراب در ده
تا کی دهی از جگر کبابم؟
دردی غمم مده، که من خود
[...]
بی سایه تو مباد فرقم
بی خاک درت مباد خوابم
بی یار شدم زبنده مگسل
بیهوده مبر ز چهره آبم
سلمان توام چو من نیابی
[...]
ز آسایش دل ربود خوابم
ناگه به سر آمد آفتابم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.