گنجور

 
جهان ملک خاتون

بی روی تو نیست خورد و خوابم

پیوسته ز هجر در عذابم

بر خاک نشسته ام ز جورت

وز دیده ز سرگذشت آبم

بگذشت فغان من ز گردون

وز کبر نمی دهی جوابم

از تاب دو زلف پیچ در پیچ

ای دوست برفت هوش و تابم

سیلاب همی رود ز دیده

وز آتش غم جگر کبابم

مخمور ز چشم نرگسینم

از لعل لبت بده شرابم

گفتم به طبیب درد پنهان

جز صبر نمی دهد جوابم

گر عکس رخت به ما نمایی

حاجت نبود به آفتابم

گفتا تو ز ماه می زنی لاف

تو مه طلبی من آفتابم

تو در سر آب و در جهان شاد

من از غم دوست در سرابم

 
 
 
گلها برای اندروید
عطار

ای برده به آب‌روی آبم

وز نرگس نیم خواب خوابم

تا روی چو ماه تو بدیدم

افتاده چو ماهیی ز آبم

چون شد خط سبز تو پدیدار

[...]

عراقی

ساقی، چو نمی‌دهی شرابم

خونابه بده بجای آبم

خون شد جگرم، شراب در ده

تا کی دهی از جگر کبابم؟

دردی غمم مده، که من خود

[...]

مجد همگر

بی سایه تو مباد فرقم

بی خاک درت مباد خوابم

بی یار شدم زبنده مگسل

بیهوده مبر ز چهره آبم

سلمان توام چو من نیابی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه