دل به زلفت داده ام ز آنم پریشانست حال
نیک سودایی شدستم دلبرا ز آن خط و خال
حال من چون زلف و خالت شد پریشان در غمت
خود نپرسیدی تو روزی کز غمت چونست حال
من چو از جان گشته ام مشتاق دیدارت چنین
از من خاکی چرا ای دوست بگرفتت ملال
ساحران چشم مستت ای نگارین از چه روی
وصل ما کردت حرام و خون ما کردت حلال
تکیه بر حسن ای عزیز من نباید کرد بیش
زآنکه حسن خوبرویان زود می یابد زوال
گر کمال عشق من بر حسنت افزاید چه باک
حسن را باشد زوال و عشق را باشد کمال
روز هجرانت مرا از پا درآوردست زود
حسبة لله شبی کن دستگیریم از وصال
نیستم در عشق تو فریادرس کس در جهان
جز خیالت جز خیالت جز خیال
خضر جان ما تویی آمد به لب جانم ز غم
از چه می داری دریغ از تشنه لب آب زلال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از عشق و دلتنگی خود برای محبوبش سخن میگوید. او از پریشانی حال خود به خاطر یاد محبوب و غم دوری او میگوید و احساس میکند که زندگیاش بدون وجود محبوب بیمعناست. عشق او نسبت به محبوب عمیق و واقعی است، اما با درد و رنج نیز همراه است. شاعر به زیبایی و زوال آن اشاره میکند و میگوید که در عشقش، فقط خود محبوب را میبیند و هیچکس دیگر نمیتواند به او کمک کند. او از محبوب میخواهد که محبتش را به او بازگرداند. در نهایت، عشقش را وصف میکند که همچنان زنده و پایدار است، حتی اگر زیبایی محبوب زوال یابد.
هوش مصنوعی: دل را به موهای تو سپردم و به همین دلیل حالتی آشفته دارم. به خاطر زیبایی خط و خال تو، دلبستهام و در آرزوی تو هستم.
هوش مصنوعی: حالم مانند زلف و چهرهات در غم تو پریشان و آشفته شده است. مگر نمیدانی روزهایی که به خاطر غمت در حال بدی هستم، چه حالی دارم؟
هوش مصنوعی: من از شدت عشق و شوق دیدن تو، انگار از جان خود جدا شدهام. اما نمیدانم چرا تو، ای دوست، چنین دلی از من گرفتهای و مرا غمگین کردهای.
هوش مصنوعی: ای نگار زیبا، چشمان دلربا و جذابت مانند سحر و جادو است. اما نمیدانم چرا پیوند ما را ممنوع کردهای و در عوض، خون ما را حلال و مجاز قلمداد کردهای.
هوش مصنوعی: نباید بیش از حد به زیبایی افراد تکیه کرد، زیرا زیبایی آنها به سرعت از بین میرود.
هوش مصنوعی: اگر عشق من به زیبایی تو افزوده شود، هیچ اشکالی ندارد که زیبایی ممکن است به مرور زمان کم شود، زیرا عشق به کمال میرسد.
هوش مصنوعی: روز جداییات مرا بسیار تحت تأثیر قرار داده و به شدت ناتوان کرده است. ای کاش شب به کمکم بیایی و مرا به وصالت برسانی.
هوش مصنوعی: در عشق تو کسی نیست که به فریاد من برسد، تنها چیزی که دارم خیال توست.
هوش مصنوعی: ای خضر جان، تویی که در لحظههای سخت و پرغم به یادم هستی؛ چرا از آب زلال و شیرین به تشنهلبی من دریغ میداری؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال
نیک وقت و نیک جشن و نیک روز و نیک حال
فال فیروزی و زرّست : آسمان و بوستان
کان یکی پیروزه جامه است این دگر زرّین نهال
گرد برگ زرد او بر چفته شاخ زرد خوش
[...]
اهل گردون دوش چون دیدند بر گردون هلال
خرمی کردند و فرخ داشتند او را بفال
با دعا و با تضرع دستها بر داشتند
پنج حاجت خواستند از کردگار ذوالجلال
نصرة دین و دوام دولت و امن جهان
[...]
تا شمر چون درع داودی شد از باد شمال
گشت چون تخت سلیمان گلبن از حسن و جمال
در ببارد از هوا هر ساعتی ابر بهار
مشگ پالد بر زمین هر ساعتی باد شمال
کرد چون عمان زمین را اشگ ابر قطره بار
[...]
عید را با مهرگان هست اتفاق و اتصال
هر دو را دارند اهل دولت و ملت به فال
اتفاق و اتصال هر دو بر ما خرم است
مرحبا زین اتفاق و حبذا زین اتصال
عید آیینی است کز وی هست ملت را شرف
[...]
بس کنید آخر محال ای جملگی اصحاب مال
در مکان آتش زنید ای طایفهٔ ارباب حال
زینهار و زینهار از گرم رفتن دم زنید
زین یجوز و لایجوز و خرقه و حال و محال
خرقهپوشان گشتهاند از بهر زرق و مخرقه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.