گنجور

 
جهان ملک خاتون

دل به زلفت داده ام ز آنم پریشانست حال

نیک سودایی شدستم دلبرا ز آن خط و خال

حال من چون زلف و خالت شد پریشان در غمت

خود نپرسیدی تو روزی کز غمت چونست حال

من چو از جان گشته ام مشتاق دیدارت چنین

از من خاکی چرا ای دوست بگرفتت ملال

ساحران چشم مستت ای نگارین از چه روی

وصل ما کردت حرام و خون ما کردت حلال

تکیه بر حسن ای عزیز من نباید کرد بیش

زآنکه حسن خوبرویان زود می یابد زوال

گر کمال عشق من بر حسنت افزاید چه باک

حسن را باشد زوال و عشق را باشد کمال

روز هجرانت مرا از پا درآوردست زود

حسبة لله شبی کن دستگیریم از وصال

نیستم در عشق تو فریادرس کس در جهان

جز خیالت جز خیالت جز خیال

خضر جان ما تویی آمد به لب جانم ز غم

از چه می داری دریغ از تشنه لب آب زلال

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عنصری

مهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال

نیک وقت و نیک جشن و نیک روز و نیک حال

فال فیروزی و زرّست : آسمان و بوستان

کان یکی پیروزه جامه است این دگر زرّین نهال

گرد برگ زرد او بر چفته شاخ زرد خوش

[...]

ازرقی هروی

اهل گردون دوش چون دیدند بر گردون هلال

خرمی کردند و فرخ داشتند او را بفال

با دعا و با تضرع دستها بر داشتند

پنج حاجت خواستند از کردگار ذوالجلال

نصرة دین و دوام دولت و امن جهان

[...]

قطران تبریزی

تا شمر چون درع داودی شد از باد شمال

گشت چون تخت سلیمان گلبن از حسن و جمال

در ببارد از هوا هر ساعتی ابر بهار

مشگ پالد بر زمین هر ساعتی باد شمال

کرد چون عمان زمین را اشگ ابر قطره بار

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
امیر معزی

عید را با مهرگان هست اتفاق و اتصال

هر دو را دارند اهل دولت و ملت به فال

اتفاق و اتصال هر دو بر ما خرم است

مرحبا زین اتفاق و حبذا زین اتصال

عید آیینی است کز وی هست ملت را شرف

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
سنایی

بس کنید آخر محال ای جملگی اصحاب مال

در مکان آتش زنید ای طایفهٔ ارباب حال

زینهار و زینهار از گرم رفتن دم زنید

زین یجوز و لایجوز و خرقه و حال و محال

خرقه‌پوشان گشته‌اند از بهر زرق و مخرقه

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه