عید را با مهرگان هست اتفاق و اتصال
هر دو را دارند اهل دولت و ملت به فال
اتفاق و اتصال هر دو بر ما خرم است
مرحبا زین اتفاق و حبذا زین اتصال
عید آیینی است کز وی هست ملت را شرف
مهرگان رسمی است کزوی هست دولت را جمال
آن یکی دارد بدین اندر ز پیغمبر نشان
وین دگر دارد به ملک اندر ز افریدون مثال
هر دو منشور نشاط و خرمی آوردهاند
بیش تخت خسرو نیک اختر نیکو خصال
آفتاب نسل سلجوق ارسلان ارغو که هست
تا قیامت بیغروب و بیکسوف و بیزوال
آن جهانداریکه یک تن نیست اندر شرق و غرب
یا به میری یا به دولت یا به ملک او را همال
باز عدلش گرچه اکنون شرق دارد زیر پر
چون به پرواز اندر آید غربگیرد زیر بال
در خلاف او قدم برداشتن باشد حرام
کز پدر ملک جهان دارد به میراث حلال
دولت او هست چون تقدیر ایزد لَم یَزَل
هرچه باشد لم یزل ناچار باشد لایزال
هرکه بیرون شد ز عدلش زین جهان بیرون نشد
تا ندید از دولت او دستبرد وگوشمال
تا کی از شهنامه و تاریخ شاهان کهن
تاکی از دیو سفید و رستم و سیمرغ و زال
کس ندید از قاف تا قاف جهان سیمرغ و دیو
قیل و قال است این چرا باید شنیدن قیل و قال
قصهای باید شنید و دفتری باید نوشت
کاندرو باشد عجایب و آن عجایب حسب حال
حسب حال با عجایب فتح شاه مشرق است
وآن شجاعتها که او بنمود هنگام قتال
آنچه در سی سال نتواند نمودن هیچ شاه
او ز مردی و هنرمندی نمود اندر سه سال
هیبت او دست مکاران و محتالان ببست
کس نیارد گشت اکنون گرد مکر و احتیال
ور کسی خواهد که گردد گو بیا بنگر نخست
قصهٔ تیر دو شاخ و قصهٔ چاه و جوال
هر که با تیغ جهانگیرش نماید سرکشی
گر بماند زنده جان و تن بر او باشد وبال
رنگ آب و فعل آتش هر دو اندر تیغ اوست
سرکشی با آب و آتش در خرد باشد محال
مرکبش را هر کجا باشد مجال تاختن
وهم مردم را نباشد گِرد گَرد او مجال
آفرین بر مرکبش کاو را سزد پروین لگام
مشتری زین و مجره تنگ و ماه نو نعال
نه نهنگ و با نهنگان آب خورده در بحار
نه پلنگ و با پلنگان خواب کرده در جبال
پاک دندان تیز چشم آهخته گردن خُرد گوش
سخت سم محکم قوایم پهنپشت آگنده یال
نه ز سیر او را قرار و نه ز دور او را شکیب
نه ز رزم او را نهیب و نه ز صید او را ملال
در دو پای او تو پنداری دبورست و صبا
در دو دست او تو پنداری جنوب است و شمال
این چنین مرکب نشاید جز ملک را تا بر او
گه به سوی صید تازد گه به جنگ بدسگال
ای ز صد گردون قوی تر تیغ تو روز نبرد
وی ز صد دریا سخیتر دست تو روزنوال
از تو هنگام فضیلت فرق باشد تا ملوک
همچنان کز شیر شرزه فرق باشد تا شغال
قلعهٔ بخت تو را برگنبد فیروزه رنگ
ماه زیبد پاسبان و مهر شاید کوتوال
خواسته تا خواسته بخشی همیگویی مگر
از جهان برداشتی یک بارگی رسم سؤال
کار عالم را همی جود تو سازد سربهسر
جود توگویی معیل است و همه عالم عیال
آمد آن فصلیکه از تاثیر او در بوستان
دیبهٔ زربفت پوشیدست پنداری نهال
باغ هست اکنون ز برگ زرد پر زرّ درست
وز شکوفه بود در نوروز پرسیم حلال
زاغ گویی محتسب شد کز نهیب زخم او
بلبل رامشگر اندر بوستان ماندست لال
نار شد بازارگان وز لعل دامن کرد پر
سیب دلبرگشت وز شنگرف زد بر روی خال
آب گویی در شمر حراقهٔ چینی شدست
کاندرو چشم جهان بین از صور بند خیال
در چنین فصلی سزد گر گوهری گیری به دست
گوهری کاو را وطن در آبگینه است و سفال
هست فرزند رزان لیکن ز عکس و روشنی
آفتابش هست عَمّ و ماهتابش هست خال
هرکس اندر مهرگان پیش تو آرد خدمتی
خدمت مداح تو شعری است چون آب زلال
همچنان شعری که در محمود گوید عنصری:
«مهرگان آمدگرفته فالش از نیکی مثال»
باد با تیغ تو نصرت را به رزم اندر قران
باد با جام تو عشرت را به بزم اندر وصال
چشم پیروزی همیشه بر مه منجوق تو
چون شب شوال چشم روزهداران بر هلال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی جشن عید و مهرگان است که به همت اهل دولت و ملت برگزار میشود. شاعر بیان میکند که این دو رویداد به خوشی و اتحاد میانجامند و هر کدام نمادهای عظمت ملت و دولت هستند. عید نشانی از شرافت ملت و مهرگان نمادی از زیبایی و شکوه دولت است. همچنین به ویژگیهای پادشاهی و عدالت اشاره شده و این که عدل پادشاه نه تنها در شرق بلکه در غرب نیز احساس میشود. در ادامه، از دلاوریها و دستاوردهای پادشاه در جنگها و صلحها سخن به میان میآید و او را به عنوان شخصیتی بینظیر توصیف میکند، که در زمینهی قدرت نظامی و فضیلت، برجسته است. همچنین به زیباییهای طبیعی و شکوفایی در مهرگان اشاره شده و این که در این فصل، همه چیز، از جمله گلها و درختان، جود و زیبایی را به نمایش میگذارند. بالخلاصه، شاعر از اتحاد، عظمت و زیباییهای فرهنگی و طبیعی سخن میگوید و جشنها را به عنوان نمادهایی از این فضائل معرفی میکند.
هوش مصنوعی: عید و مهرگان به هم مرتبط و هماهنگ هستند و هر دو برای مردم و دولت اهمیت دارند.
هوش مصنوعی: هر دو رویداد و ارتباطی که میان ما وجود دارد، برای ما خوشایند و خرم است. به خاطر این همنشینی و این ارتباط خوشحال هستیم.
هوش مصنوعی: عید یک مناسبت باارزش است که به ملت اعتبار و شرف میبخشد، و مهرگان نیز سنتی است که به دولت زیبایی و عظمت میدهد.
هوش مصنوعی: یکی از آنها نشان پیغمبر را دارد و دیگری به مانند افریدون در سلطنت و حکومت است.
هوش مصنوعی: هر دو باعث شادی و خوشی آمدهاند، آنها هم به میزان تخت سلطنت خسرو، با ویژگیهای نیکو و خوب.
هوش مصنوعی: آفتاب نسل سلجوقی ارسلان ارغو همیشه در آسمان خواهد درخشید و هرگز غروب نخواهد کرد، نه کسوفی خواهد داشت و نه زوالی.
هوش مصنوعی: جهانداری که تنها یک فرد نیست، نه در شرق و نه در غرب، یا به عنوان یک فرمانروا یا به عنوان یک حاکم شناخته میشود، او در واقع هماندیشهای با دیگران است.
هوش مصنوعی: عدالت او虽然 در حال حاضر به شرق متمایل است، اما زمانی که به پرواز درآید، غرب را هم زیر بال خود میگیرد.
هوش مصنوعی: اگر در جهت مخالفت او اقدام کنی، عملی ناپسند و ممنوع است؛ زیرا او از پدرش سلطنت جهان را بهصورت حلال به ارث برده است.
هوش مصنوعی: خوشبختی او مانند سرنوشت خداوند است که همیشه وجود دارد و هر آنچه هست، ناچار باید پایدار بماند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از عدالت بیرون برود، نمیتواند به راحتی از این دنیا جدا شود تا اینکه عواقب و تأثیرات ناعادلانهاش را ببیند و درس عبرتی بگیرد.
هوش مصنوعی: تا چه زمان باید به داستانها و تاریخ شاهان قدیم و افسانههایی چون دیو سفید، رستم، سیمرغ و زال توجه کنیم؟
هوش مصنوعی: هیچکس از انتهای قاف تا انتهای قاف جهان نمیتواند سیمرغ و دیو را ببیند، این قیل و قالها و حرف و حدیثها چه نیازی به شنیدن دارند؟
هوش مصنوعی: داستانی باید روایت شود و کتابی باید نوشته شود که پر از شگفتیها باشد و آن شگفتیها با وضعیت و حال افراد هماهنگ باشد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف رفتار و ویژگیهای یک شاه میپردازد که در هنگام جنگ و نبرد، شجاعت و دلاوریهای فوقالعادهای را از خود نشان میدهد. او در پیچیدگیها و دشواریهای میدان جنگ، به گونهای عمل میکند که حیرت و شگفتی دیگران را برمیانگیزد. در واقع، این شاه به عنوان نمایندهای از پیروزی و قابلیتهای خارقالعاده در عرصه نبرد به تصویر کشیده شده است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که هیچ شاهی در طول سی سال نتوانسته به دست آورد، یک مرد با هنر و توانایی میتواند در تنها سه سال به دست آورد.
هوش مصنوعی: هیبت و عظمت او باعث شده است که مکاران و فریبکاران نتوانند اقدام کنند و هیچکس نمیتواند به دور ترفندها و نیرنگها بیفتد.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد که بداند چه باید بکند، بهتر است ابتدا به قصه تیر دو شاخ و داستان چاه و جوال توجه کند و آنها را بررسی کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که با قدرت و تسلطش در برابر دیگران سرکشی کند، اگر حتی زنده بماند، برای او عواقب و مشکلاتی بهوجود خواهد آمد.
هوش مصنوعی: آب و آتش هر دو تحت کنترل او هستند و هرگونه سرکشی و نافرمانی در برابر آنها تنها از عقل نادرست برمیآید.
هوش مصنوعی: هر کجا که مرکب او قرار گیرد، فرصتی برای دویدن و تاختن ندارد و مردم نمیتوانند به دور او جمع شوند.
هوش مصنوعی: ستایش برای اسبی که بایدش ستاره پروین افسار باشد و دارای زین و لجام زیبا. در عین حال فضای تنگ و عدم وجود کامل ماه نو باعث جذابیت و زیبایی او شده است.
هوش مصنوعی: نه نهنگ در دریاست و نه پلنگ در کوهستان، بلکه هر کدام تنها زندگی خود را می کنند و با موجودات همنوع خود در ارتباط نیستند.
هوش مصنوعی: دندانهای سفید و تیز، چشمی خیره و نگاه جذاب، گردنی که شاید زیبا و کمرنگ باشد، گوشهای حساس و سمهای قوی. من با بدنی پهن و نیرومند، خود را آماده و پر از انرژی میبینم.
هوش مصنوعی: نه از رفت و آمد او آرامشی دارم و نه از دوریاش صبری. نه از جنگ و ستیز با او ناراحتی احساس میکنم و نه از شکار و به دست آوردنش کلافه میشوم.
هوش مصنوعی: در نگاه تو، هر دو پای او به شکل مگسی سریع و تند به نظر میرسد و هر دو دست او را مانند وزش باد از سمت جنوب و شمال میپنداری.
هوش مصنوعی: این مرکب مناسب کسی غیر از پادشاه نیست، زیرا او هم به شکار میرود و هم به جنگ با دشمنان میپردازد.
هوش مصنوعی: تو در نبرد همچون تیغی قویتر از هزاران آسمان هستی و در بخشش و سخاوت، دستت از هزاران دریا بزرگتر و سخاوتمندتر است.
هوش مصنوعی: زمانی که تو به فضیلت و بزرگمنشی میرسی، وضعیت تو با آنچه که ملوک و شاهان دارند، متفاوت خواهد بود. این تفاوت، مانند تفاوت یک شیر نیرومند با یک شغال است.
هوش مصنوعی: قلعهٔ بخت تو زیر گنبد آسمان آبی چنان درخشان است که نگهبان و مهر و محبت، شاید خود را به عنوان حافظ و نگهبان تو درآورند.
هوش مصنوعی: آیا میتوانی بگویی که در این برهه از زمان، چه چیزی از دنیا به دست آوردهای که به سوالاتت پاسخ بدهی؟
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر این مفهوم است که همه کارها و امور در جهان به دست بخشندگی و جود خداوند انجام میگیرد. به نوعی میتوان گفت که تمام عالم به نوعی تحت تاثیر رحمت و نعمتهای الهی قرار دارند و همه موجودات مانند خانوادهای هستند که بینیاز از بخشش خداوند نمیتوانند زندگی کنند.
هوش مصنوعی: فصل جدیدی فرارسیده است که در آن تأثیر او باعث شده در باغ، نهالی که دیبای زربفت به آن پوشانده است، رویش کند.
هوش مصنوعی: باغ امروز پر از برگهای زرد و گلهای زیبا است. در این روزهای نوروز به دنبال کسب حلال هستیم.
هوش مصنوعی: زاغ به گونهای صحبت میکند که گویی نگهبان شده و از شدت درد و زخمها، بلبل که خوانندهای خوش صداست، در باغ به حالت سکوت درآمده است.
هوش مصنوعی: بازرگان دل به عشق میدهد و از لعل دامن، یعنی از زیبایی و جذابیت معشوق، پر میشود. دلبران، مثل سیبهای خوشبو و ناب، دلبری میکنند و زیبایی و خوشرنگی بر روی خالهای صورتشان خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: این بیت به این مفهوم اشاره دارد که همچون آب که در ظرفی چینی و شکننده قرار داده شده، چشم انسان در دام تصورات و خیالات محدود گیر کرده است. در واقع، بیانگر ضعف و شکنندگی دنیای خیال و تصورات است که مانع دیدن حقیقت و واقعیت میشود. انسان به جای مشاهده واقعیتها، گرفتار تجسمات و خیالات مربوط به دنیای خود شده است.
هوش مصنوعی: در چنین زمانی شایسته است که جواهر باارزشی به دست آوری، چرا که آن جواهر کسی است که زادگاهش در میان شیشه و سفال است.
هوش مصنوعی: فرزندانی در زیرزمین وجود دارند، اما نور و تابش آفتابشان موجب روشنی و زیبایی آنهاست. این زیبایی و نور، همچون نقش و لکهای در چهرهشان نمایان است.
هوش مصنوعی: هر کسی که در جشن مهرگان خدمت و احترامی برای تو بیاورد، آن خدمت مانند شعری است که به زیبایی و پاکی آب زلال است.
هوش مصنوعی: هنگامی که مهرگان (جشن پاییز) میرسد، زندگی و خوبیها به ما نمایان میشوند و به ما یادآوری میکنند که بر اساس نیکی و خوبی باید رفتار کنیم.
هوش مصنوعی: باد به عنوان نماد پیروزی، با شمشیر تو در میدان جنگ به یاری میآید و در کنار آن، با جام تو شادی و سرور را در لحظههای وصال و دوستی به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: چشمهای پیروزی همواره به زیبایی و درخشش تو شبیه است، مانند اینکه روزهداران منتظر دیدن هلال ماه شوال هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال
نیک وقت و نیک جشن و نیک روز و نیک حال
فال فیروزی و زرّست : آسمان و بوستان
کان یکی پیروزه جامه است این دگر زرّین نهال
گرد برگ زرد او بر چفته شاخ زرد خوش
[...]
اهل گردون دوش چون دیدند بر گردون هلال
خرمی کردند و فرخ داشتند او را بفال
با دعا و با تضرع دستها بر داشتند
پنج حاجت خواستند از کردگار ذوالجلال
نصرة دین و دوام دولت و امن جهان
[...]
تا شمر چون درع داودی شد از باد شمال
گشت چون تخت سلیمان گلبن از حسن و جمال
در ببارد از هوا هر ساعتی ابر بهار
مشگ پالد بر زمین هر ساعتی باد شمال
کرد چون عمان زمین را اشگ ابر قطره بار
[...]
چند خوانم مدح مخلوقان ز بهر جاه و مال
چندگویم وصف معشوقان و نعت زلف و خال
گاه آن آمدکهگویم مدتی از بهر دین
آفرین و شکر و توحید خدای ذوالجلال
کردگار جان و تن پروردگار مرد و زن
[...]
بس کنید آخر محال ای جملگی اصحاب مال
در مکان آتش زنید ای طایفهٔ ارباب حال
زینهار و زینهار از گرم رفتن دم زنید
زین یجوز و لایجوز و خرقه و حال و محال
خرقهپوشان گشتهاند از بهر زرق و مخرقه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.