گنجور

 
ازرقی هروی

اهل گردون دوش چون دیدند بر گردون هلال

خرمی کردند و فرخ داشتند او را بفال

با دعا و با تضرع دستها بر داشتند

پنج حاجت خواستند از کردگار ذوالجلال

نصرة دین و دوام دولت و امن جهان

صحت نفس و بقای مهتر نیکو حصال

هست نیکو ظاهرش ، چون هست نیکو باطنش

آینه چون هست نیکو راست بنماید جمال

ماه تایید آنگهی تابد که او گوید : بتاب

سرو اقبال آنگهی بالد که او گوید : ببال

گر بجوشن حاجت آید چاکرش را در حروب

آبرا چون غیبۀ جوشن کند باد شمال

ور غلامش را بپیکان حاجت آید در وغا

از زبر جد بر درخت گل پدید آید نصال

تا که از مخدوم خادم را بود بیم و امید

تا که از معشوق عاشق را بود هجر و وصال

بخت با مخدوم بادا خادمانش روز و شب

عمر با معشوق بادا عاشقانش ماه و سال

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

مهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال

نیک وقت و نیک جشن و نیک روز و نیک حال

فال فیروزی و زرّست : آسمان و بوستان

کان یکی پیروزه جامه است این دگر زرّین نهال

گرد برگ زرد او بر چفته شاخ زرد خوش

[...]

قطران تبریزی

تا شمر چون درع داودی شد از باد شمال

گشت چون تخت سلیمان گلبن از حسن و جمال

در ببارد از هوا هر ساعتی ابر بهار

مشگ پالد بر زمین هر ساعتی باد شمال

کرد چون عمان زمین را اشگ ابر قطره بار

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
امیر معزی

عید را با مهرگان هست اتفاق و اتصال

هر دو را دارند اهل دولت و ملت به فال

اتفاق و اتصال هر دو بر ما خرم است

مرحبا زین اتفاق و حبذا زین اتصال

عید آیینی است کز وی هست ملت را شرف

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
سنایی

بس کنید آخر محال ای جملگی اصحاب مال

در مکان آتش زنید ای طایفهٔ ارباب حال

زینهار و زینهار از گرم رفتن دم زنید

زین یجوز و لایجوز و خرقه و حال و محال

خرقه‌پوشان گشته‌اند از بهر زرق و مخرقه

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
عبدالقادر گیلانی

کی بود آیا که بنمائی جمال با کمال

زنده گردند ماهیان مرده از آب زلال

درقیاما حشر را حاجت به نفخ صور نیست

بگذرد بر کوی خلقی مژده کوی وصال

در جهنم خوش توان بودن اگر یکبار تو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه