گنجور

 
جهان ملک خاتون

بر لب آمد جان ما از اشتیاق

شد چو صبرم تلخ از هجران مذاق

از دو چشم پر غمم خون می چکد

یک زمان از شوق و یک دم از فراق

در فراق روی خوبت ای صنم

با غمت جفتست دل و ز صبر طاق

خوبرویان را وفا کمتر بود

با وفا حسنش نباشد اتّفاق

اتّفاقی باید اندر دوستی

تا به کی باشد میان ما نفاق

گرچه یارم فارغست از مخلصان

ما به روی دوست داریم اشتیاق

گر تو کامم برنیاری در جهان

دلبرا حکمی بود مالا یطاق

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
شمارهٔ ۸۶۱ به خوانش اعظم نوروزی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
اثیر اخسیکتی

در فراقت طاقت من گشت طاق

مستغاث از جور و بیداد ازفراق

جفت اندوه و فغانم روز و شب

تا بماندَستَم، من از وصل تو طاق

جز خیال تو ندارم هم نشین

[...]

حکیم نزاری

دوستان آه از فراق آه از فراق

الغیاث از اشتیاق از اشتیاق

دفع غم را جز می استعداد نیست

کم ترک می افتد آن هم اتفاق

وقت وقتی جرعه ای گر می چشم

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه