خون جگر خورم به جهان با غم فراق
جانم به لب رسید خدا را ز اشتیاق
گویی صبور باش به هجران بگو که چند
از صبر تلخ گشت ز هجران مرا مذاق
روزی مگر تو شدّت هجران ندیده ای
روزی مباد هیچ کسی را شب فراق
مستیم از آن دو نرگس مخمور سرکشت
جفتیم با غم تو از آن ابروان طاق
جور زمانه را بکشم یا فراق یار
مشکل که کرده اند کنون هر دو اتّفاق
دانی که اتّفاق درین روزگار نیست
کس را مباد همدم ایام با نفاق
طاقت نماند بیش جفای زمانه ام
تا کی توان کشید ز ناجنس طمطراق
دولت اگر قرین و جهان گر شود رفیق
خرگه زنم فراز نهم طاق شش رواق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و جدایی معشوق میگوید و از کمبود تواناییاش در تحمل این غم شکایت دارد. او به صبر و تحمل اشاره میکند که تلخی جدایی را برایش غیرقابلتحمل کرده است. شاعر با کنایه به روزهای سخت و شبهای فراق، از عشق و احساسات عمیقش سخن میگوید و اشاره میکند که در این دوران، دوستی و همدلی نادیده گرفته شده است. او در نهایت از یک زندگی مرفه و خوشبختی سخن میگوید، اما این آرزو را تحت تأثیر جدایی و مشکلات زمانه میداند.
هوش مصنوعی: با دل خونین و غمی عمیق به زندگی ادامه میدهم، زیرا دوری محبوب به حدی رسیده که جانم در آستانهی رنج و درد است. ای کاش به خاطر این اشتیاق، فریاد نزنم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که باید صبر کنم و به هجران (فراق) بگویم که تا زمانی دیگر صبرم تلخ شده و این دوری برایم سخت و苦 است.
هوش مصنوعی: آیا تا به حال روزی را تجربه کردهای که در آن درد دوری را نچشیده باشی؟ زین پس آرزو میکنم هیچکس شب جدایی را نبیند.
هوش مصنوعی: ما در حال مستی از زیبایی تو هستیم و از آن حالت مستی که نرگسهای تو در ما ایجاد کردهاند، به هم پیوستهایم. غم تو ما را در کنار هم نگهداشته است و این کار را ابروان خوشقامت تو انجام دادهاند.
هوش مصنوعی: باید بین دو مشکل سخت یکی را انتخاب کنم؛ آیا دشواریهای زندگی را تحمل کنم یا دوری محبوبم را؟ اکنون هر دو مشکل به وجود آمدهاند.
هوش مصنوعی: میدانی که در این زمان هیچکس نمیتواند به همدمی با روزگار نفاق بیافتد.
هوش مصنوعی: دیگر توان تحمل ظلم و سختیهای زندگی را ندارم و نمیدانم چقدر میتوانم از این ناملایمات و سختیها کنار بیایم.
هوش مصنوعی: اگر خوشبختی همراهم باشد و دنیا هم همراهم شود، من به راحتی میتوانم به اوج برسم و پیروزیهای بزرگی را تجربه کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای صدر سروران زمانه به اتفاق
جود تویی نهایت و بر تویی نفاق
تو شمسی و ز نور تو حساد محترق
آری ستاره را بود از شمس احتراق
ایام با مخالف تو هست در خلاف
[...]
مردی به هشت زن ز سر بیخودی بگفت
هر گه دو را نکاح کنم شد یکی طلاق
هر هشت را بخواست پراکنده بیدخول
زینها کرا وصال بود یا کرا فراق؟
در حکم شرع اول و هفتم روا بود
[...]
با هر کسی به مذهب وی باید اتفاق
شرطست یا موافقت جمع یا فراق
ما را ز حد برفت ز درد تو اشتیاق
تا کی کشیم زهر فراق تو در مذاق
رحمی به حال زار من مستمند کن
زان رو که نیستم پس ازین طاقت فراق
آن طاق و جفت من که ببازید عشق تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.