گنجور

 
جهان ملک خاتون

گر کسی را درد بی درمان بود

از لبت درمان او آسان بود

قطره ای زان چشمه ام بر لب چکان

اعتمادی نیست تا بر جان بود

دیده جان بربدوزم از رخت

گر جهانی سر به سر پیکان بود

تو همه جانی که دل بردی ز ما

با تو ما را چون سخن در جان بود

یک دمک ای دیده خون دل مریز

مردمی کن مردمم مهمان بود

چون زنان زنهار بدعهدی مکن

عشق بازی عادت مردان بود

از شراب عشق خویشم مست کن

زآنکه مستی عادت رندان بود

این دل بیچاره ام در هجر تو

تا به کی در عشق سرگردان بود

راست می پرسی چو سرو قامتت

بی رخت بر ما جهان زندان بود

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عطار

آنچه نقد سینهٔ مردان بود

زآرزوی آن فلک گردان بود

گر از آن یک ذره گردد آشکار

هر دو عالم تا ابد پنهان بود

در گذر از کون تا تاب آوری

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۵۱ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
کمال‌الدین اسماعیل

هر کرا جای این نگارستان بود

دایم اندر روضۀ رضوان بود

بیت معمورست و تا این خانه هست

خاندان ملک آبادان بود

گر جهان طوفان غم گیرد چه باک؟

[...]

عراقی

تا کی از ما یار ما پنهان بود؟

چشم ما تا کی چنین گریان بود؟

تا کی از وصلش نصیب بخت ما

محنت و درد دل و هجران بود؟

این چنین کز یار دور افتاده‌ام

[...]

امیر حسینی هروی

سوی هر دو روز وشب گردان بود

نام او قلب از برای آن بود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه