گر کسی را درد بی درمان بود
از لبت درمان او آسان بود
قطره ای زان چشمه ام بر لب چکان
اعتمادی نیست تا بر جان بود
دیده جان بربدوزم از رخت
گر جهانی سر به سر پیکان بود
تو همه جانی که دل بردی ز ما
با تو ما را چون سخن در جان بود
یک دمک ای دیده خون دل مریز
مردمی کن مردمم مهمان بود
چون زنان زنهار بدعهدی مکن
عشق بازی عادت مردان بود
از شراب عشق خویشم مست کن
زآنکه مستی عادت رندان بود
این دل بیچاره ام در هجر تو
تا به کی در عشق سرگردان بود
راست می پرسی چو سرو قامتت
بی رخت بر ما جهان زندان بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و درد ناشی از جدایی است. شاعر به معشوق خود اشاره میکند و میگوید که اگر درد بیدرمان باشد، لب معشوق درمانی میآورد. او از حسرت و آرزوی وصال مینالد و میگوید که در غیاب معشوق، زندگی برایش تحملناپذیر است. همچنین، شاعر به عشق به عنوان یک عادت مردانه اشاره میکند و میخواهد که از شراب عشق مست شود. در نهایت، او احساس جدایی و سرگردانی خود را در عشق ابراز میکند و اینکه وجود معشوق برایش همچون منجی است.
هوش مصنوعی: اگر کسی دردی بیدرمان داشته باشد، تنها با کلام تو میتواند درمانش را بیابد.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به قطرهای از آن چشمه اعتماد کنم، زیرا بر جان من تاثیر نخواهد گذاشت.
هوش مصنوعی: اگر من بخواهم نگاهی به تو بیندازم، حتی اگر تمام دنیا پر از تیرکمان و خطر باشد، جانم را فدای تو میکنم.
هوش مصنوعی: تو تمام وجود ما هستی و وقتی دل ما را از ما گرفتی، حالا ما هم مثل سخنی که در جان دارد، به تو وابستهایم و با تو پیوند خوردهایم.
هوش مصنوعی: ای چشم، یک لحظه خون دل را نریز، زیرا که من هم انسانی هستم که مهمان این دنیا هستم.
هوش مصنوعی: زنها به کسی که به آنها اعتماد کنند، پشت نمیکنند. عشق ورزی و وفاداری ویژگی مردان است. پس مراقب باش که گرفتار بیوفایی نشوی.
هوش مصنوعی: مرا با عشق شگفتانگیز مست کن، زیرا مستی رندها عادتی است که همیشه با آنهاست.
هوش مصنوعی: این دل بیچاره من چقدر باید در غیبت و دوری تو سرگردان و دلزده باشد؟
هوش مصنوعی: وقتی که با ظاهری بینقص و قامت زیبا به ما نگاه میکنی، درست میپرسی که آیا دنیا بدون تو مانند زندانی میماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنچه نقد سینهٔ مردان بود
زآرزوی آن فلک گردان بود
گر از آن یک ذره گردد آشکار
هر دو عالم تا ابد پنهان بود
در گذر از کون تا تاب آوری
[...]
هر کرا جای این نگارستان بود
دایم اندر روضۀ رضوان بود
بیت معمورست و تا این خانه هست
خاندان ملک آبادان بود
گر جهان طوفان غم گیرد چه باک؟
[...]
تا کی از ما یار ما پنهان بود؟
چشم ما تا کی چنین گریان بود؟
تا کی از وصلش نصیب بخت ما
محنت و درد دل و هجران بود؟
این چنین کز یار دور افتادهام
[...]
در یکی گفته میسر آن بود
که حیات ِ دل، غذای جان بود
سوی هر دو روز وشب گردان بود
نام او قلب از برای آن بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.