بحمدالله شب هجران سرآمد
درخت وصل جانان در بر آمد
به کوری دشمنان سرو سمن بوی
ز ناگاه از در بختم درآمد
صبوحی را به چشم بخت منظور
نظر ما را به روی دلبر آمد
عجب دیدم ز بخت واژگونم
که سرو قد یارم در بر آمد
ز سودای دو زلف تابدارش
قلم سان دودم از دل بر سر آمد
به تیر غمزه ی شوخش مرا کشت
به دل بردن ز عالم بر سر آمد
به فتراکم ببست آن شوخ دیده
به دامم گفت صیدی لاغر آمد
رخم زر گشت از هجران و اشکش
به مروارید غلطان بر زر آمد
برآمد ماهم از مطلع سحرگاه
مرا چون جان شیرین درخور آمد
ببردی دل ز ما یکباره باری
جهانی در غمت از دل برآمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از پایان شب هجران و آغاز وصال با محبوبش سخن میگوید. او خوشحال است که بلاخره معشوقهاش در زندگیاش حاضر شده و این امر باعث خوشبختی او شده است. شاعر به زیبایی و جذابیت محبوبش، به ویژه موهای پیمانکار و چشمانش، اشاره میکند و از درد و رنج جدایی و غم که بر او تحمیل شده، سخن میگوید. او همچنین به تأثیر عمیق عشق بر روح و جسمش اشاره میکند و بیان میکند که عشقش به معشوق باعث تغییراتی در او شده است. در نهایت، شاعر از شدت عشق و تأثیر آن بر زندگیاش میگوید و ابراز میکند که هجران محبوب باعث به وجود آمدن دلتنگی و غم در دلش شده است.
هوش مصنوعی: خوشبختانه شب انتظار به پایان رسید و درخت ارتباط با محبوب به بار نشسته است.
هوش مصنوعی: به خاطر دشمنان، درخت سمن به ناگهان بوی خوشی از دروازه خوشبختیام به مشام رسید.
هوش مصنوعی: در صبحی خوش، با نگاهی به چشمان خود، محبتی که در دل داریم به سوی محبوبمان جاری شد.
هوش مصنوعی: عجب میکنم از تقدیر ناخواستهام که چقدر زیبا و قدبلند، دوست محبوبم در کنارم قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: از عشق و جذبهی زلفهای تابدار او، همچون دودی از دل بر سرم برخاست.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی چشمان تو به دل من آسیبی زد که دیگر نمیتوانم به این دنیا برگردم.
هوش مصنوعی: آن دختر بازیگوش، با چشمانش مرا فریب داد و گفت: «صید لاغری به دام افتاده است.»
هوش مصنوعی: زیبایی و چهرهام به خاطر جدایی دچار زردی و پژمردگی شده است و اشکهایم مانند مروارید بر چهرهام میچکد.
هوش مصنوعی: ماه من در آغاز صبح طلوع کرد و برای من مانند جان شیرین عزیز و باارزش است.
هوش مصنوعی: دل ما را یکباره ربودی، حالا همه دنیا از غم تو در دل ما جا گرفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو او را پایه زیشان برتر آمد
تمامی را جهانی دیگر آمد
کسی کافکند خود را، بر سر آمد
خودافکن با همه عالم برآمد
به پیش خویش خواندش چون در آمد
سلامش گفت وحالی در سر آمد
نباتت بر لب شکّر برآمد
زمرد گرد یاقوتت درآمد
ز گلبرگ تو سنبل سر برآورد
زهی سنبل که از گل بر سر آمد
رخت منشور خوبی داشت بی خط
[...]
چو ماه از گنبد خضرا برآمد
به عذرا از درم عذرا برآمد
عرق بر خرمن ماهش نشسته
چو شبنم برکنار کوثر آمد
فرو هشته دو گیسوی مسلسل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.