تا که شمع جمال او برشد
حال پروانه نوع دیگر شد
پرتوی نور او بتافت ولیک
جان شیرین او در آن سر شد
تا نشستم به مکتب غم تو
درس عشقت تمامم از بر شد
زان تبسم که می کنی جانا
پیش لعلت شکر مکدّر شد
نافه ی زلف تو گشود صبا
که جهانی از آن معطر شد
دلبر از در درآمدم شب دوش
بنشست و به یاد همسر شد
طاقت و صبر و هوشم و دل و دین
در سر کار دوست یکسر شد
دل ز من گم شدست چندین سال
هم به بوی دو زلف رهبر شد
زآب چشمم حذر تو را اولیست
که جهان ز آب چشم ما تر شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرکه را این غرض میسر شد
از شرف با ملک برابر شد
گامی از بود خود فراتر شد
تا خدا دیدنش میسر شد
عالم از جود او توانگر شد
بوستان در لباس ششتر شد
زو دماغ دلش معطر شد
در دلش عشق او مقرر شد
بر بد و نیک چونکه قادر شد
زان سبب قابل اوامر شد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.