گنجور

 
جهان ملک خاتون

پیش روی تو دلم از سر جان برخیزد

جان چه باشد ز سر هر دو جهان برخیزد

عاشق سوخته گر بر سر خاکش گذری

از لحد نعره زنان رقص کنان برخیزد

در میان من و تو پیرهنی مانده حجاب

با کنار آی که آن هم ز میان برخیزد

چند در خواب رود بخت من شوریده

وقت آنست که از خواب گران برخیزد

ستم هجر تو زین روی که عالم بگرفت

ترسم آشوب از این دور زمان برخیزد

پای شمشاد ز شرم تو بماند در گل

در چمن گر قد سرو تو چمان برخیزد

ترک وصلت نکنم تا بودم جان در تن

ور به یکباره ام امید ز جان برخیزد

فتنه برخیزد ار آن گلبن نو بنشیند

سرو بنشیند ار آن سرو روان برخیزد

شمّه ای گر ز غم حال جهان برخیزد

ای بسا نعره که از پیر و جوان برخیزد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مولانا

در دلم چون غمت ای سرو روان برخیزد

همچو سرو این تن من بی‌دل و جان برخیزد

من گمانم تو عیان پیش تو من محو به هم

چون عیان جلوه کند چهره گمان برخیزد

چون رسد سنجق تو در ستمستان جهان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
ابن یمین

عاشق اول ز سر جان و جهان برخیزد

آنگه اندر پی آن راحت جان بر خیزد

جان و جانان نشود هر دو میسر با هم

هر که این میطلبد از سر آن بر خیزد

در ره عشق کسی گرم روی داند کرد

[...]

ناصر بخارایی

هر که مردانه به عشق از سر جان برخیزد

در نخستین قدم از هر دو جهان برخیزد

در قیامت که به بوی تو شود جان زنده

تنم از جان به وفای تو روان برخیزد

چون سر از خاک برآرم گل رویت بینم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

چشم مست تو گر از خواب گران برخیزد

سبک از هر طرفی فتنه دوان برخیزد

کر کلاله ز گل چهره براندازی باز

ناله از جان و دل پیر و جوان برخیزد

سر و بالای تو گر سوی چمن میل کند

[...]

صائب تبریزی

منعم از خواب عدم تیره روان برخیزد

هر که شب سیر خورد صبح گران برخیزد

شکر هنگام شکایت به زبان می آرم

سبزه از آتش من جای دخان برخیزد

پرده بردار ز رخسار که چون طوطی مست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه