عاشق اول ز سر جان و جهان برخیزد
آنگه اندر پی آن راحت جان بر خیزد
جان و جانان نشود هر دو میسر با هم
هر که این میطلبد از سر آن بر خیزد
در ره عشق کسی گرم روی داند کرد
که باول قدم از هر دو جهان برخیزد
مرد سودا نبود بر سر بازار غمش
جز کسی کو ز سر سود و زیان برخیزد
زرفشانی چه بود در نظر سیمبران
مرد باید ز سر نقد روان بر خیزد
دایم از بیم دلم بید صفت میلرزد
که مباد از برم آنسرو روان بر خیزد
دارد آنرشک پری خاصیت حور بهشت
گر نشیند بر او پیر جوان برخیزد
غمزه و ابروی تو تیر و کمان ستم است
آه از آنلحظه که تیرش ز کمان برخیزد
در میان من و او ابن یمین است حجاب
خرم آنروز که اینهم ز میان بر خیزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در دلم چون غمت ای سرو روان برخیزد
همچو سرو این تن من بیدل و جان برخیزد
من گمانم تو عیان پیش تو من محو به هم
چون عیان جلوه کند چهره گمان برخیزد
چون رسد سنجق تو در ستمستان جهان
[...]
پیش روی تو دلم از سر جان برخیزد
جان چه باشد ز سر هر دو جهان برخیزد
عاشق سوخته گر بر سر خاکش گذری
از لحد نعره زنان رقص کنان برخیزد
در میان من و تو پیرهنی مانده حجاب
[...]
چشم مست تو گر از خواب گران برخیزد
سبک از هر طرفی فتنه دوان برخیزد
کر کلاله ز گل چهره براندازی باز
ناله از جان و دل پیر و جوان برخیزد
سر و بالای تو گر سوی چمن میل کند
[...]
منعم از خواب عدم تیره روان برخیزد
هر که شب سیر خورد صبح گران برخیزد
شکر هنگام شکایت به زبان می آرم
سبزه از آتش من جای دخان برخیزد
پرده بردار ز رخسار که چون طوطی مست
[...]
گل به غفلت ز گلستان جهان برخیزد
غنچه از خواب در ایام خزان برخیزد
گر سبک می روم از بزم تو بیرون چه عجب
گرد هر طور که بنشست چنان برخیزد
جسم خاکی ست غباری که میان من و اوست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.