شبهاست کز خیال تو خوابم نمی برد
شب نیست کاتش غمت آبم نمی برد
روزی ز خال و عارض مهوش نگار ما
ممکن نشد که طاقت و تابم نمی برد
یک دم نمی رود که مرا شحنه خیال
از کوچه تو مست و خرابم نمی برد
ما را به غیر درگه او نیست ملجأیی
در خلوت وفا ز چه بابم نمی برد
آوخ که رفت عمر گرامی ز دست ما
در سر هوای عهد شبابم نمی برد
از آتش فراق تو کاندر جهان فتاد
شبهاست کز خیال تو خوابم نمی برد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر احساس عمیق درد و رنج عشق را بیان میکند. او شبها به خاطر غم معشوقش نمیتواند بخوابد و هر لحظه فکر و خیال او او را آزار میدهد. او از زیبایی معشوقش یاد میکند و میگوید که هیچ چیز غیر از عشق او نمیتواند به او پناه دهد. همچنین lament میکند که عمرش به سرعت گذرانده میشود و در این میان از آتش فراق محبوبش رنج میکشد. بهطور کلی، این شعر نالهای از دلتنگی و عشق ناکام است.
هوش مصنوعی: شبها خوابم نمیبرد، زیرا فکر تو مرا آزار میدهد؛ این شبها برای من شب نیستند، چون آتش غمت مانند آب، مرا میسوزاند.
هوش مصنوعی: روزی به خاطر زیبایی و روی مای خاص نتوانستم تحمل کنم و طاقت این همه جذبه را نداشتم.
هوش مصنوعی: لحظهای از فکر تو دور نمیشوم، و خیال تو مرا به حالت مستی و خرابی میکشاند و از در کوچهات دور نمیکند.
هوش مصنوعی: ما به غیر از درگاه او پناهگاه دیگری نداریم. در تنهایی و وفاداری، نمیدانم به چه دلیلی من را نمیپذیرد.
هوش مصنوعی: ای کاش که عمر گرانبهایم از دست نرود و در این فکر و خیال جوانی، غرق نشوم.
هوش مصنوعی: آتش جدایی تو باعث شده که شبها را در این دنیا بگذرانم و از خیال تو خوابم نمیبرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب، خواب پی به حال خرابم نمیبرد
در سینه میخلی تو و خوابم نمیبرد
نومیدیام ببین که رقیب آشناییات
رشکم نمیفزاید و تابم نمیبرد
رنجیده آنچنان، که گرم خود طلب کند
[...]
امشب که از نم مژه آبم نمیبرد
در دل خیال کیست که خوابم نمیبرد!
عمری است پای در گلم از گریه، چون کنم!
این سیل تندِ خانه خرابم نمیبرد
از ضعف نیست قوّت از خویش رفتنم
[...]
بی هوش تر ز خوابم و خوابم نمی برد
طوفان گریه گشتم و آبم نمی برد
با آنکه غیر دیده تنک ظرفی مرا
با توبه هم به بزم شرابم نمی برد
شب از خیال روی توخوابم نمی برد
در حیرتم ز گریه که آبم نمی برد
دارم دلی کباب ولی چشمش از غرور
مست است ودست سوی کبابم نمی برد
گفتی شبی به خواب توآیم خبر شدی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.