گنجور

 
جهان ملک خاتون

دل در غم هجران تو بهبود ندارد

جز وصل تواش هیچ دوا سود ندارد

می دان به یقین ای دل و جان کاین دل تنگم

از هر دو جهان غیر تو مقصود ندارد

جان را طلبیدی ز من ای خسرو خوبان

جان چیست که از بهر تو موجود ندارد

بر بوی کرم گرد جهان گشت دل من

گویی به جهان کس کرم و جود ندارد

از آه من خسته ی مهجور بیندیش

زان روی که این آتش ما دود ندارد

با بوی دو زلفت چه بود عنبر سارا

بوی نفست مجمره عود ندارد

گر زانکه مرادم ندهد دوست چه چاره

بیچاره جهان طالع مسعود ندارد

گر بنده ی محمود ایازست حقیقت

این بنده ایازیست که محمود ندارد

عشّاق تو چون نغمه ی عشقت بسرایند

این نغمه نواییست که داود ندارد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
جلال عضد

شوریده دل ما سر بهبود ندارد

سرگشته ما راه به مقصود ندارد

از سوز من سوخته کس را خبری نیست

آری چه کنم؟ آتش ما دود ندارد

ای دوست به بیهوده دل دوست میازار

[...]

خیالی بخارایی

دل جز به غمت خاطر خوشنود ندارد

وز عمر به جز وصل تو مقصود ندارد

بر سوختهٔ آتش غم مرحمتی کن

امروز که حلوای لبت دود ندارد

آن بخت که یابم ز دهان تو نشانی

[...]

اهلی شیرازی

هرچند که گفتم غم دل سود ندارد

میسوزم و هیچ آتش من دود ندارد

منت ز طبیبان نکشد خسته دلی کو

اندیشه مرگ و غم بهبود ندارد

از من که گذر کرد؟ که چون لاله بدامن

[...]

نظیری نیشابوری

شادم که دوا درد مرا سود ندارد

بیماری عشقست که بهبود ندارد

یک کس به در صومعه مقبول نظر نیست

نازم به خرابات که مردود ندارد

سرگشته زدم گام به هرجا و ندیدم

[...]

صائب تبریزی

تر دامنیم آه غم آلود ندارد

این چوب تر ازبی ثمری دود ندارد

دل بر سر آتش زهوا وهوس ماست

این مجمره جز خامی ما عود ندارد

از گریه ما نرم نگردید دل صبح

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه