ای حریم حرم کعبه ی دلها رویت
هستم آشفته به روی گل تو چون مویت
گر کند سجده ی تو مردم چشمم چه عجب
سالها تا شده محراب دلم ابرویت
به جفا می نگری بر من دلداده چرا
ای دل و دیده و ای دیده ی جانم سویت
گر خدا را بنوازیم به بوسی چه شود
زآن دهان شکرستان و لب دلجویت
گر صبا بوی سر زلف تو آرد به جهان
بار دیگر دو جهان زنده شود از بویت
ای دلارام ز دست غم عشقت شب و روز
همچو گویی شده سرگشته تنم در کویت
خاطر نازکم ای دوست پراکنده مکن
بر قد و قامت زیبای تو چون گیسویت